شعر؛ گل رياض جنان

شعر؛ گل رياض جنان

گل رياض جنان کشته نماز، حسين امير کشور جان سيّد حجاز، حسين    تويي سلاله طاها، توئي عزيز بتول  به ممکنات تو را باشد امتياز، حسين    نماز خون تو در ظهر روز عاشورا  زدود زنگ ز آئينه نماز، حسين      شهيد راه خدا سيّد شباب بهشت  تويي به گلشن ايجاد سروناز، حسين    تو خود ذبيحي و هفتاد و دو ذبيح تو را  ...

گل رياض جنان کشته نماز، حسين

امير کشور جان سيّد حجاز، حسين 

 

تويي سلاله طاها، توئي عزيز بتول 

به ممکنات تو را باشد امتياز، حسين 

 

نماز خون تو در ظهر روز عاشورا 

زدود زنگ ز آئينه نماز، حسين 

 

 

شهيد راه خدا سيّد شباب بهشت 

تويي به گلشن ايجاد سروناز، حسين 

 

تو خود ذبيحي و هفتاد و دو ذبيح تو را 

به لوح عشق بود قصه اي دراز، حسين 

 

نماز خون تو در کربلا چو تير شهاب 

به جان دشمن دين گشت کارساز، حسين 

 

ربود دل، خم ابرويت از دل محراب 

در اين مجاهده از دست اهل راز، حسين 

 

ز نينواي تو شد خلق ماسوا مبهوت 

زبس نواي تو بُد گرم و دلنواز، حسين 

 

در آن نماز، لب خشک، در کنار فرات 

چو بود رمز تو با حّي بي‏نياز، حسين 

 

 

 

چو خونبهاي تو باشد خدا، به خون خدا 

که هست اصل نماز از تو سرفراز، حسين 

 

قسم به عشق که مرداني از سر اخلاص 

به خاکپاي تو سايد رخ نياز، حسين 

 

سزد به خويش ببالد که در صحيفه عمر 

به جز ثناي تو فصلي نکرد باز، حسين 

 

از آن به روز جزا چشم عافيت دارد 

به آستان تو اي کشته نماز، حسين