نماز اول وقت خوان عجیب!!!

نماز اول وقت خوان عجیب!!!

آیت‌الله بهلول(ره) می‌فرمودند: در دوران کودکی، روزی به همراه مادرم به گناباد می‌رفتیم. درشکه‌ای آمد و ما را سوار کرد. در بین راه، وقت نماز فرا رسید. مادرم به درشکه چی گفت: آقا ! وقت نماز است، کنار بزن ما نماز بخوانیم، ولی او توجهی نکرد و به مادرم گفت: توی این بیابان چه وقت نماز است؟! ولی مادرم خیلی اصرار کرد، تا اینکه سرانجام به جایی رسیدیم که آب داشت، مادرم گفت: نگه‌دار و ...

آیت‌الله بهلول(ره) می‌فرمودند: در دوران کودکی، روزی به همراه مادرم به گناباد می‌رفتیم. درشکه‌ای آمد و ما را سوار کرد. در بین راه، وقت نماز فرا رسید. مادرم به درشکه چی گفت: آقا ! وقت نماز است، کنار بزن ما نماز بخوانیم، ولی او توجهی نکرد و به مادرم گفت: توی این بیابان چه وقت نماز است؟! ولی مادرم خیلی اصرار کرد، تا اینکه سرانجام به جایی رسیدیم که آب داشت، مادرم گفت: نگه‌دار وگرنه پیاده می‌شوم. درشکه‌چی نگه داشت و ما پیاده شدیم و او رفت. مادرم نمازش را خواند و من خیلی می‌ترسیدم و‌ گریه می‌کردم و مادرم مرا آرامش می‌داد، در این هنگام درشکه‌ای آمد که معلوم شد مال فرماندار است. من و مادرم را سوار کرد و چون با مادرم نامحرم بود، فرماندار جلو رفت و کنار درشکه‌چی نشست و ما را با احترام و عزت خاص به شهر رساند! بله چون مادرم به نماز احترام گذاشت خدا هم به ما احترام گذاشت.
* اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم: شرح حال عالم مجاهد شیخ‌السالکین حاج شیخ محمدتقی بهلول، سیدعباس موسوی مطلق، ناشر: پیام جلال، 1385 ص 90