اول مربی بعد متربی
محال است انسان غلط زندگی کند، وبتواند صحیح تربیت کند.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
از کوزه همان تراود که در اوست.
می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها از ره پنهان صلاح و کینه‌ها
مربی، امام و رهبر متربی است پس بايد خود در همه كارها پيشگام باشد و قبل از تعليم ديگران به تعليم خود بپردازد؛وَ قَالَ ع مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم
واقعا اگر خومان برخلاف دعوتمان عمل کنیم نباید انتظار اصلاح داشته باشیم؛
«... ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‏ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ...»
«من هرگز نمى‏خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى‏دارم مرتكب شوم، من جز اصلاح تا آنجا كه توانايى دارم نمى‏خواهم.»
در قرآن می خوانیم:
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ ...{البقرة/44}
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ {الصف/2}
در روایات آمده:
قَالَ (عليه‏السلام) مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم‏
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالا يُحْفَظُ الْأَطْفَالُ بِصَلَاحِ آبَائِهِمْ كَمَا حَفِظَ اللَّهُ الْغُلَامَيْنِ بِصَلَاحِ أَبَوَيْهِمَا (تفسير العياشي)
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ : أَنَّهُ قَالَ كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُم‏
نکات
1) تربیت نقش پذیر نیست؛ محال است انسان، نقش انسان‌های خوب را در بیاورد ولی در واقع خوب نباشد یا بتواند این نقش در تربیت اثری بگذارد.
2) اگر بین گفتار و اعمال ما تضاد وجود داشته باشد چند مشکل بوجود می‌آید.
اولا: حساسیت متربی نسبت به گفته ها از بین می‌رود و دیگر سخنان مربی برایش مهم نیست
ثانیا: خود را با کسانی که به نوعی چهره نفاق بروز می‌دهد همانند می‌سازد(یعنی عملا به متربی نفاق آموخته‌ایم)
ثالثا: متربی نمی‌تواند با والدین یا مربی خود را همانند کند.
رابعا: این تضاد باعث می‌شود هیچ گاه به الگوی مناسبی دست پیدا نکند.
3) گاهی فرزندان ما از راه‌های نامرعی اثر می‌پذیرند. تربیت یک جریان درونی، پنهان وجودی، طبیعی و اغلب غیر عمدی است

محمد کاظمینوشته . لینک . به قلم محمد کاظمی در 25 اسفند 1395 ساعت 17:18

x
ورود به سیستم
ورودثبت نام