قوز بالا قوز
امشب به حمام می روم و برای همیشه از شر قوزم خلاص می شوم. وی وارد حمام شد و همان افرادی را که دوستش تعریف کرده بود آنجا دید و تصور کرد که اگر به جمع آن ها بپیوندد قوزش را برمی دارند. سپس به جمع آن ها پیوست و بلند بلند آواز خواند. از شانس بد، جن ها آن شب حالشان مساعد نبود و هنگامی که آن مرد را دیدند بسیار عصبانی شدند و قوزی روی کمر آن مرد گذاشتند. مرد بیچاره که کاری از دستش بر نمی آمد ناله اش بلند شد و گفت: بدبخت شدم، قوزی بالای قوزم شد.»

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/71828/%D9%82%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%82%D9%88%D8%B2

زحمت الله  حميدينوشته . لینک . به قلم زحمت الله حميدي در 22 فروردین 1399 ساعت 20:13

x
ورود به سیستم
ورودثبت نام