قاعده بیست و یکم:<br />
هرکدام از ما صفت و شاخصه خاص خودمان را داریم. اگر خدا می‌خواست که همه یکسان باشیم همه را مثل هم می‌آفرید. باید این اختلاف عقاید را محترم بشماریم و از تحمیل افکار خود به دیگران بپرهیزیم.<br />
<br />
قاعده بیست و دوم:<br />
اگر عاشق حقیقی حق باشیم فرق نمی‌کند کجا هستیم مهم نیت و هدف است نه ظواهر! اگر در میخانه هم باشیم آنجا محل عبادت است . اما اگر فرد عشق را در خود نداشته باشد دائم‌الخمر هم باشد و پا به مسجد بگذارد آنجا برایش میخانه است.<br />
<br />
قاعده بیست و سوم:<br />
در کتاب ملت عشق می‌فهمیم که زندگی مانند یک اسباب بازی در دست کودک است. بعضی ها آنقدر جدی می‌گیرند که بابتش گریه و زاری می‌کنند بعضی ها هم کمی با آن بازی می‌کنند و بی خیال می شوند. یک صوفی میانه رو است دنیا را نه آنقدر جدی می‌گیرد نه آنقدر بی محلی می‌کند.<br />
<br />
قاعده بیست و چهارم:<br />
هیچ وقت یادمان نرود که ما اشرف مخلوقات هستیم در همه حال حتی زمانی که اسیر شویم یا تهمت های ناروا به ما زده شود باید مثل یک خلیفه سرمان را بالا بگیریم و با چشم و دلی سیر و قلبی مطمئن رفتار کنیم<br />
<br />
قاعده بیست و پنجم از کتاب ملت عشق :<br />
بهشت و جهنم همین جاست! اگر بتوانیم با دلمان کسی را بدون چشم داشتی عاشقانه دوست داشته باشیم در بهشت هستیم و اگر با کسی به دام حسد و نفرت بیفتیم برای ما همان جهنم است<br />
قاعده بیست و ششم:<br />
همه ما و این دنیا در اصل یک واحد هستیم و با نخ های نامرئی به هم مرتبطیم. مبادا بگذاریم آه و غم کسی را دربیاوریم مخصوصا که از ما ضعیفتر باشد. آه یک انسان دیگر در گوشه دیگر دنیا می‌تواند همه را غمگین کند و شادی یک نفر هم همه را شاد<br />
<br />
قاعده بیست و هفتم:<br />
دنیای ما مثل کوه پژواک صدای ما را منعکس می‌کند. اگر سخن نیکویی بگوییم یا سخن شری از دهان ما بیرون بیاید. پژواک آنها به سوی ما می‌آید. صوفیان رسمی دارند که اگر کسی سخن شری به زبان جاری سازد چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نمی‌گویند. بعد چهل روز همه چیز عوض می‌شود. یادمان باشد اگر دل دگرگون شود دنیا دگرگون می‌شود<br />
<br />
قاعده بیست و هشتم:<br />
نه می‌توان گذشته‌ای که مثل مه در ذهن ماست را تغییر داد نه آینده ای که پس پرده خیال است. صوفی همیشه در حال زندگی می‌کند و حقیقت حال را در می‌یابد.<br />
<br />
قاعده بیست و نهم:<br />
همیشه بین تقدیر و اختیار جدل بوده اما واقعیت این است تقدیر همه مسیر نیست فقط تا دو راهی ما را می‌برد انتخاب مسیر با خود ماست. پس اشتباه است گردن کج کنیم و بگوییم تقدیرمان این بوده.  انتخاب بین دو راهی ها و پیچ و خم ها از اختیارات ماست و مسیر کلی تقدیر ما<br />
<br />
قاعده سی‌ام:<br />
کار سختی است اما صوفی واقعی کسی است که حتی اگر سرزنشش کنند. افترا به او ببندند یا بدی‌اش را بگویند سکوت می‌کند و کلمه‌ای سخن زشت و ناروا نمی‌گویید. او عیب دیگران می‌پوشاند نه  نمایان کننده عیب دیگران.قاعده بیست و یکم:
هرکدام از ما صفت و شاخصه خاص خودمان را داریم. اگر خدا می‌خواست که همه یکسان باشیم همه را مثل هم می‌آفرید. باید این اختلاف عقاید را محترم بشماریم و از تحمیل افکار خود به دیگران بپرهیزیم.

قاعده بیست و دوم:
اگر عاشق حقیقی حق باشیم فرق نمی‌کند کجا هستیم مهم نیت و هدف است نه ظواهر! اگر در میخانه هم باشیم آنجا محل عبادت است . اما اگر فرد عشق را در خود نداشته باشد دائم‌الخمر هم باشد و پا به مسجد بگذارد آنجا برایش میخانه است.

قاعده بیست و سوم:
در کتاب ملت عشق می‌فهمیم که زندگی مانند یک اسباب بازی در دست کودک است. بعضی ها آنقدر جدی می‌گیرند که بابتش گریه و زاری می‌کنند بعضی ها هم کمی با آن بازی می‌کنند و بی خیال می شوند. یک صوفی میانه رو است دنیا را نه آنقدر جدی می‌گیرد نه آنقدر بی محلی می‌کند.

قاعده بیست و چهارم:
هیچ وقت یادمان نرود که ما اشرف مخلوقات هستیم در همه حال حتی زمانی که اسیر شویم یا تهمت های ناروا به ما زده شود باید مثل یک خلیفه سرمان را بالا بگیریم و با چشم و دلی سیر و قلبی مطمئن رفتار کنیم

قاعده بیست و پنجم از کتاب ملت عشق :
بهشت و جهنم همین جاست! اگر بتوانیم با دلمان کسی را بدون چشم داشتی عاشقانه دوست داشته باشیم در بهشت هستیم و اگر با کسی به دام حسد و نفرت بیفتیم برای ما همان جهنم است
قاعده بیست و ششم:
همه ما و این دنیا در اصل یک واحد هستیم و با نخ های نامرئی به هم مرتبطیم. مبادا بگذاریم آه و غم کسی را دربیاوریم مخصوصا که از ما ضعیفتر باشد. آه یک انسان دیگر در گوشه دیگر دنیا می‌تواند همه را غمگین کند و شادی یک نفر هم همه را شاد

قاعده بیست و هفتم:
دنیای ما مثل کوه پژواک صدای ما را منعکس می‌کند. اگر سخن نیکویی بگوییم یا سخن شری از دهان ما بیرون بیاید. پژواک آنها به سوی ما می‌آید. صوفیان رسمی دارند که اگر کسی سخن شری به زبان جاری سازد چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نمی‌گویند. بعد چهل روز همه چیز عوض می‌شود. یادمان باشد اگر دل دگرگون شود دنیا دگرگون می‌شود

قاعده بیست و هشتم:
نه می‌توان گذشته‌ای که مثل مه در ذهن ماست را تغییر داد نه آینده ای که پس پرده خیال است. صوفی همیشه در حال زندگی می‌کند و حقیقت حال را در می‌یابد.

قاعده بیست و نهم:
همیشه بین تقدیر و اختیار جدل بوده اما واقعیت این است تقدیر همه مسیر نیست فقط تا دو راهی ما را می‌برد انتخاب مسیر با خود ماست. پس اشتباه است گردن کج کنیم و بگوییم تقدیرمان این بوده. انتخاب بین دو راهی ها و پیچ و خم ها از اختیارات ماست و مسیر کلی تقدیر ما

قاعده سی‌ام:
کار سختی است اما صوفی واقعی کسی است که حتی اگر سرزنشش کنند. افترا به او ببندند یا بدی‌اش را بگویند سکوت می‌کند و کلمه‌ای سخن زشت و ناروا نمی‌گویید. او عیب دیگران می‌پوشاند نه نمایان کننده عیب دیگران.

مرتضی زینالی رضایینوشته . لینک . به قلم مرتضی زینالی رضایی در 8 دی 1398 ساعت 17:02

x
ورود به سیستم
ورودثبت نام