پرستش و انسان

■ پرستش و انسان

پرستش و انسان

پرستش چيست ؟

اولين سؤال اين است : پرستش‏ چيست ؟ پرستش را تعريف كنيد ، جنس و فصلش را بگوييد ، تحليل بكنيد ، اجزاء و عناصر تشكيل دهنده آن را بگوييد اگر مقصود از پرستش ، اعمال‏ پرستشانه انسان باشد يعنی آن كارهايی كه انسان به عنوان پرستش انجام‏ می‏دهد ، مثلا نماز می‏خواند ، روزه می‏گيرد ، حج می‏كند ، دعا می‏خواند ، صله‏ ارحام می‏كند برای خدا ، اگر مقصود اعمال عبادی انسان باشد ، توضيحش خيلی‏ روشن است : عبادت مثلا يك نوعش نماز است ، نماز هم يك سلسله سخنها و اعمال و نيتهاست : ركوع است ، سجود است ، قيام است ، ذكر و غيره است‏ ولی اگر پرستش ، يك حقيقتی باشد كه اين اعمال كه از طرف خدای متعال‏ برای ما معين شده در واقع شكل دادن و قالب ساختن برای آن حقيقت و آن‏ تجلی فطری است كه در ما وجود دارد ، و به عبارت ديگر شكل و قالب و اندامی است كه برای ما تعيين كرده و ساخته اند برای يك حقيقت كه در ما وجود دارد ، حقيقتی كه ما چه بفهميم و چه نفهميم ، چه توجه داشته باشيم و چه توجه نداشته باشيم در عمق فطرت ما وجود دارد ، آری اگر پرستش اين‏ باشد كه همين هم هست تعريفش يك تعريف ساده ای نيست همان طور كه قبلا عرض كرديم ، فيلسوفان از تعريف عدالت اظهار عجز می‏كنند ، از تعريف‏ زيبايی كه به قول آنها غريزه ای است از غرايز بشر اظهار عجز می‏كنند ، حتی از تعريف علم اظهار عجز می‏كنند شما اگر سراغ كتب فلاسفه برويد می‏بينيد صد جور علم را تعريف كرده اند يكی می‏گويد علم از مقوله كيف‏ است ، ديگری می‏گويد از مقوله اضافه است ، سومی می‏گويد اصلا داخل در هيچ مقوله ای نيست و . . .

تعريف كردن كار آسانی نيست ضرورتی هم ندارد ما وقتی بخواهيم وجود يك‏ حقيقتی را درك بكنيم ، توانستيم تعريف بكنيم تعريف می‏كنيم ، نتوانستيم‏ نه ولی همين طور كه در عين اينكه نمی‏توانيم زيبايی را تعريف بكنيم يك‏ چيزهايی در حول و حوش آن تشخيص می‏دهيم ، در پرستش هم اموری را تشخيص‏ می‏دهيم در پرستش ، توجه هست ، تقديس هست ( تقديس يعنی حقيقتی را منزه دانستن از هر گونه نقصی و شائبه نقصی ، كه وقتی می‏خواهيم آن حقيقت‏ را با تعبيرات ، شكل و قالب بدهيم ، با لفظ : سبحان الله يا : « سبحان‏ ربی العظيم و بحمده » يا : « سبحان ربی الاعلی و بحمده » ، و حتی بالفظ : الله اكبر آن را قالب و شكل می‏دهيم برتر و منزه از هر گونه نقصی و شائبه‏ هر نقصی و هر نيستی ) در عبادت حمد و ستايش به كمالات هست ( همان طور كه يك بلبل وقتی در مقابل گل قرار می‏گيرد حالت ستايشگری به خود می‏گيرد ، انسان ، آن حقيقت معبود را در عبادت ستايش می‏كند ) . در عبادت خارج‏ شدن از محدوده كوچك خودی ، خارج شدن از محدوده آمال و تمنيات كوچك ، محدود و موقت هست ، و به عبارت ديگر در عبادت انسان از دائره تمنيات‏ و آمال كوچك خارج می‏شود در عبادت التجاء هست ، انقطاع هست در عبادت‏ استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست در عبادت واقعا انسان از محدوده خود خواهيها ، خود پرستيها ، آرزوها ، تمنيها و امور كوچك پرواز می‏كند و بيرون می‏رود معنی تقرب هم همين است وقتی می‏گوييم نماز می‏خوانيم‏ قربة الی الله ، اين لفظ يك تعارف نيست ، بلكه يعنی واقعا انسان در حال نماز از اين محدوده كوچك پرواز می‏كند به سوی حق پس ضرورتی ندارد كه ما خودمان را خسته بكنيم و بخواهيم عبادت را يعنی‏ آن تجلی خواست روحی بشر را تعريف بكنيم ، ولی همه اينها در عبادت وجود دارد بزرگترين ، شريفترين ، با شكوه ترين و با عظمت ترين حالت انسان آن‏ حالت پرستشانه ای است كه به خود می‏گيرد

 

آيا پرستش منحصر به پرستش آگاهانه انسان است ؟

مطلب ديگر : درباب زيبايی گفتيم آيا زيبايی - همچنانكه افراد كم اطلاع‏ فكر می‏كنند - امری است وابسته به غريزه جنسی حيوانات ، و فقط نسبت به‏ جنس مخالف احساس می‏شود ؟ يا توسعه دارد ، همه طبيعت را فرا می‏گيرد ، از طبيعت بالاتر ، معانی ذهنی را فرا می‏گيرد مثل آنچه كه در فصاحت و بلاغت و شعر و غيره مثال زديم ، و يا از اين هم بالاتر زيبايی معقول را فرا می‏گيرد ، زيباييهايی كه بالاتر از حد حس و حد خيال و غيره است گفتيم البته بالاتر است. می‏بينيد در دعا می‏خوانيم : « اللهم انی اسألك‏ من جمالك باجمله و كل جمالك جميل »[1] پروردگارا ما از تو مسئلت‏ می‏كنيم ، از زيبايی و جمالت متكلمين اسلامی درباب صفات خداوند اصطلاح‏ كرده اند صفات ثبوتيه و صفات سلبيه ولی ديگران مخصوصا عرفا اصطلاحشان‏ صفات جماليه و صفات جلاليه است به جای صفات ثبوتيه می‏گويند صفات‏ جماليه ، و به جای صفات سلبيه می‏گويند صفات جلاليه اين برای آن است كه‏ جمال و زيبايی ، حقيقتش آنجاست ، آنچه در اينجا هست جلوه ای است از آنچه در آنجا هست عين اين مطلب درباب پرستش هست آيا پرستش منحصر به انسان است و فقط انسان است كه خدا را پرستش می‏كند آن هم بعضی از انسانها ؟

گفتيم نه‏ ، اولا آن پرستش آگاهانه است كه بعضی انسانها پرستش می‏كنند و بعضی‏ نمی‏كنند نا آگاهانه ، همه پرستش می‏كنند ، بلكه پرستش حقيقتی است كه در همه موجودات عالم وجود دارد و موجودی در عالم نيست كه پرستنده حق نباشد اين ، سخن قرآن است كه ذره ای از ذرات عالم نيست كه پرستنده حق نباشد ، همچنانكه انسانی نيست ولو نا آگاه كه پرستنده حق نباشد تنها شما خدا را تسبيح نمی‏كنيد و حمد و ثنا نمی‏گوييد ، همه اشياء خدا را تسبيح می‏كنند و حمد و ثنا می‏گويند در اين زمينه آياتی داريم : « سبح لله ما فی‏ السموات و الارض و هو العزيز الحكيم »[2] « سبح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزيز الحكيم »[3] « يسبح له ما فی السموات و الارض و هو العزيز الحكيم »[4]  « يسبح لله ما فی السموات و ما فی‏ الارض له الملك و له الحمد »[5]  آيه ديگر : « و ان من شی الا يسبح‏ بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم »[6]  هيچ چيزی در عالم نيست ، ذره ای‏ در عالم نيست مگر اينكه مسبح و حامد پروردگار است شما انسانها تسبيح و عبادت و پرستش آنها را درك و فهم نمی‏كنيد ، والا هيچ موجودی در عالم‏ نيست كه پرستنده ذات حق نباشد .

البته قبول دارم كه سطح مطلب خيلی‏ بالاست ، ولی خواستم عرض بكنم كه منطق قرآن اين است پس پرستش در منطق قرآن منحصر نيست به پرستش آگاهانه. انسان كه شايد در بسياری از انسانها ناقص ترين‏ اقسام پرستشهاست كه مثلا بايستيم رو به قبله ، دو ركعت نماز بخوانيم در حالی كه روحمان در نماز اصلا وجود ندارد بلكه جای ديگر مشغول كار ديگر است يك خم و راست ظاهری می‏شويم فارابی فيلسوف معروف اسلامی كه در هزار و صد سال پيش می‏زيسته و اخيرا به مناسبت هزارمين سال ولادتش ايران‏ و غير ايران دارند از او بسيار تجليل می‏كنند ، جمله ای دارد ، می‏گويد : صلت السماء بدورانها والارض برججانها والمطر بهطلانه والماء بسيلانه‏ می‏گويد آسمان كه گردش می‏كند ، آن گردش ، نماز و عبادت و پرستش آسمان‏ است ، و زمين كه تكان می‏خورد همين جور ، باران كه ريزش می‏كند ، آن‏ ريزش ، پرستش اوست ، آب كه جريان پيدا می‏كند ، آن جريان ، پرستش و عبادت اوست

از اين مطلب هم صرف نظر می‏كنيم برای اينكه قبول دارم كه مطلبی است‏ در سطحی خيلی بالاتر. همين قدر خواستم عرض كرده باشم تا وقتی می‏گوييم هر كار اخلاقی خودش يك عمل پرستشانه است ، فكر ما فورا متوجه پرستشهای‏ آگاهانه ای كه ما خودمان به حسب تكليف انجام می‏دهيم نشود به هر حال اين‏ خودش يك حقيقتی است و اهل باطن ، اهل دل مدعی هستند كه اگر انسان در مراتب كمالات معنوی پيش برود و به قول آنها اگر گوش دلش باز بشود ، تسبيح و تحميد موجودات را درك می‏كند و می‏شنود

جمله ذرات عالم در نهان *** با تو می‏گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصير و با هشيم *** با شما نا محرمان ما خامشيم

چه شما سوی جمادی می‏رويد[7] *** محرم جان خدا دان كی شويد [8]

مسئله اينكه شعور از مختصات انسان و حيوان نيست ، در گياهها هم هست‏ ، و حتی منحصر به گياهها هم نيست ، در جمادات هم مرتبه ای از شعور وجود دارد ، جزء مسائلی است كه در علم امروز مطرح است و طرفدارانی دارد كه‏ معتقدند هر ذره ای از ذرات عالم ، در حد خودش از درجه ای از شعور بهره‏مند است

 

[1] . مفاتيح الجنان ، دعای سحر .

[2] . سوره حديد ، آيه 1 .

[3] . سوره حشر ، آيه 1.

[4] . سوره حشر ، آيه 24 .

[5] . سوره تغابن ، آيه 1 .

[6] . سوره اسراء ، آيه 44 .

[7] . يعنی شما انسانهاييد كه منكوس هستيد ، از اين طرفيد نه رو به آن‏ طرف .

[8] . مثنوی مولوی ، ج 3 ، ص 218 .

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 1644 کلمه
مولف : شهيد استاد مرتضی مطهری
ناشر : فلسفه اخلاق
1395/5/17 ساعت 13:48
کد : 1498
دسته : نماز از منظر انسان شناسی
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
عبادت
پرستش
انسان
خلقت
آفرینش
تسبیح
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز