اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی1

■ اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی1

اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی1

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: اقامه نماز در دوران کودکي و نوجواني

تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع بحث، اقامه نماز در دوران کودکي و نوجواني است.

آنچه را که درباره ي موضوع بحث، بررسي و انديشه کرده ام، در طبق اخلاص گذارده، همچون هديه ي موري تقديم صاحب شريعت مي کنم، به آن اميد که از ما هم بپذيرند.

 

دو مبنا در بحث

در اين مجموعه دو سلسله مباحث مبنايي را مورد عنايت قرار مي دهيم:

1 - اصول و مبادي فکري من در عرصه ي اين بحث

2 - پايه هاي تربيت اسلامي که طبعاً حاصل آن به بحث نماز کشانده شده، و شامل اصول و ضوابطي هستند که در جنبه ي اجرا قابل طرح و ارائه است.

 

تکيه گاه بحث

در بحث خود، سعي خواهم داشت که به خواست خداوند به نکات مهمي که ذيلاً عرضه مي شوند توجه کنم:

1 - اصول و مبادي نظام فکري اسلام لااقل بر اساس آنچه که در طول مدت عمر و مطالعاتم از اسلام برداشت کرده ام که البته اين برداشت جدا از درک، استنباط و نوشته هاي بزرگان و راهنمايان مذهب نيست.

2 - مباني و اصولي که از دانش روان شناسي، مخصوصاً روان شناسي رشد، روان شناسي تربيتي و يادگيري در دست و مورد استناد بزرگان و صاحب نظران اين علم است و من ساليان سال است که در اين زمينه ها تحصيل، مطالعه، بررسي و تدريس کرده ام.

3 - استنباط و تجارب شخصي که محصول عمري نسبتا طولاني (55 سال) است که حدود 34 سال آن در وظيفه ي معلمي و مخصوصاً چند سال آن در کلاس اول ابتدايي گذشته است، آن هم در نقطه اي نسبتا محروم و در ارتباط با کودکاني که بسياري از آنان در خانواده هايي نابسامان و آشفته رشد يافته بودند و من سعي داشتم برنامه ي نماز را براي آنان به مرحله ي اجرا درآورم.

4 - کار مستقيم و عملي درباره ي فرزندانم، در ارتباط با واداشتن آنها به نماز، از همان دوران خردسالي و گمان دارم در آن مسير مرتکب خطا و اشتباهي نشده ام و وظيفه ي پدري خود را حداقل در اين قسمت خوب انجام داده و نماز را به صورت فريضه اي عملي و بدون احساس کراهت از جانب آنان، به آنها قبولانده ام.

5 - و البته مختصر پژوهش تجربي و علمي هم که اغلب با همراهي دانشجويانم در مقاطع مختلف تحصيلي صورت گرفته، مي تواند در اين زمينه قابل ذکر باشد که به هر حال مويي در ساختن ريسماني، مدد است.

 

پايه هاي تربيت اسلامي

پايه هاي تربيت اسلامي بي ترديد، بر اصولي استوارند که منابع آن را جنبه هاي زير تشکيل مي دهند:

1 - قرآن: که اساسنامه ي حيات و موجوديت اسلام و اصيل ترين و مستندترين منبع، در همه ي زمينه هاي فقهي، اجتماعي، سياسي، اخلاقي و تربيتي است.

2 - سنت که شامل قول، فعل و تقريرمعصومين (عليهم السلام) است (و نقش آن تبيين آيات و احکام و در واقع اساسنامه ي عملي اسلام است و در تربيت که داراي جنبه اجرا و عمل است، مورد استفاده و کاربردي فراوان است.)

3 - اجماع: که اتفاق نظر علماي اسلام درباره ي مسأله اي است که نقضي از کتاب و سنت براي آن نيست و به شرطي که کاشف از قول معصوم عليه السلام باشد براي ما مورد استفاده است.

4 - عقل: که راهنماي ما در امور جاري و پيامبر دروني هر انسان است و خداي به وسيله ي آن حجت خود را بر مردم شناسانده است و به شرطي که مباين با قرآن و سنت نباشد مورد استفاده ماست.

در اين رابطه امام کاظم (عليه السلام) فرموده اند: «ان لله علي الناس حجتين، حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالانبياء، و الرسل و الائمة (عليهم السلام)، فاما الباطنة العقول».

البته در تربيت اسلامي افراد، و هدايت آنها به سوي کمال و سعادت، اصل الهام از فطرت آدمي و از نظام طبيعت و آفرينش و نيز اصولي ديگر برآمده از دين و علم مطرحند که در متن بحثم بدانها خواهم پرداخت.

 

 

طرح مباحث

براي اينکه قالب بحثم در اين محضر معين باشد، کل عرايضم را در 12 قسمت به شرح زير تقديم خواهم کرد که عبارتند از: پيام نماز، گيرنده ي پيام، فرستنده ي پيام، در کيفيت القاي نماز، شرايط القاء، نحوه ي تمرين و عمل، القاآت لازم، آغاز دعوت و تمرين، راهنماي ما در اجراي نماز، در امکان پذيرش، قواعد و مراقبت ها و پرهيزها. 

ما اينک به بحث و بررسي مختصر درباره ي هر کدام از آنها مي پردازيم:

 

پيام نماز

در اين زمينه مباحث بسياري قابل عرضه اند که هر کدام در خور بحثي جداگانه اند و ما را در اين امور قصد ورود نبوده، تنها ذکري از آنها به ميان مي آوريم و طرح و تکميل آن موضوعات را به ديگران وامي گذاريم:

1 - درباره ي وجوب نماز: قرآن به آن تکيه دارد: «ان الصلوة کانت علي المؤمنين کتاباً موقوتاً»

2 - درباره ي روح نماز: خدا مي فرمايد: «اقم الصلوة لذکري»، و در آن ياد خدا، انس با خدا و احساس حضور مطرح است.

3 - بعد ملکوتي نماز: (آن را معراج مؤمن گفته اند): «الصلوة معراج المؤمن»

4 - اهميت و عظمت نماز که قرآن الفجر است: در حديث نبوي آمده است: «ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها»

5 - جنبه ي سازندگي و بازدارندگي: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر»

6 - جنبه ي حالت آفريني آن: ذکر «ارحني يا بلال» پيامبر و يا تغيير رنگ امام سجاد عليه السلام در هنگام نماز به خاطر احساس حضور در پيشگاه خداوند (احياي اسلام - غزالي)

7 - محبوبيت آن در نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله: ايشان فرمود: «اني احب من دنياکم ثلاث... و قرة عيني الصلوة»

8 - بعد سياسي نماز، شامل قيام و قعودها، قيام آفريني ها و شعار دهي هاي آن.

9 - نظم آفريني و حيات بخشي آن: نماز در اوقاتي ثابت و معين به مرحله ي اجرا در مي آيد و اين خود درسي براي نظم و سامان داري در زندگي است، هم در جنبه ي ظاهر زندگي و هم در جنبه ي باطن و درون آدمي.

10 - احساس وصل و احساس قدرت: نماز عامل قرب و وابستگي به معبود است؛ عامل اتصال به قدرت بي نهايتي است که همه ي قدرت ها نشأت گرفته از قدرت اوست و در برابر توان مطلق او هيچ و پوچند. اتصال و پيوند با خدا مي تواند به انسانها قدرت ببخشد، به گونه اي که در برابر ديگر قدرتهاي زائل شدني سر تسليم فرود نياورد و راه خود را درست و با قامتي برافراشته ادامه دهد. در عين حال اتصال به معبود بي نهايت و راز و نياز با او در حال ذکر، قنوت و سجده هاي نماز، عامل سکون و آرامش دل است و چه بسيار اضطراب ها و احساس ناامني ها که بر اثر آن از بين مي رود.

 

گيرنده ي پيام

گيرنده ي پيام نماز کيست؟ در اين بحث گيرنده ي پيام، کودک و نوجوان است؛ اما کودک کيست؟ نوجوان کيست؟ اخذ پيام نماز بر آنان واجب است يا مستحب؟ نماز براي آنان جنبه ي الزام دارد يا تشريفات؟ و... اين ها سؤالاتي هستند که بايد برايشان پاسخي شايسته داد.

 

کودک

کودک به چه کسي مي گويند؟ به آن کس که حياتي اتکالي دارد، تحت حضانت و ولايت ديگران است، تازه به دوران رسيده است، القاآت و تلقينات ديگران در او شديداً مؤثر است، از خود طرحي، فکر و بينشي شناخته شده و منسجم ندارد، شديداً رنگ پذير و داراي جنبه ي انفعالي است، بسيار انعطاف  پذير است، در مسير تشکيل و تکون شخصيت است و... 

و چنين فردي در مرز سني تولد تا 11 سالگي است که از نظر من،به چهار مرحله ي محدودتر تقسيم مي شود: دوران پرستاري يا کودکي اول، دوران کودکي دوم، کودکي سوم و کودکي چهارم.

ما با استفاده از ويژگيهاي فطري، طبيعي و روان شناختي کودک در هر مرحله، به بررسي مسئله پرورش ديني او مي پردازيم و برآنيم در خلال بحث از شرايط و جو فکري و رواني کودک در هر دوره پرده برداريم:

 

دوران پرستاري: مرحله ي اول کودکي (تا 3 سالگي)

به نظر ما شامل زمان ولادت تا پايان سه سالگي است. مرحله اي است که کودک در آن موجودي کاملاً وابسته است و بخش اعظم عمر و اوقاتش را در آغوش مادر يا در کنار او مي گذراند. در اين دوران از نظر ويژگيهاي سني مسائلي مطرح است که اهم آنها بدين قرارند:

الف) حيات کودک کاملاً اتکالي است و تنها در اواخر اين دوره است که تا حدودي مي تواند از خود رفع نياز کند.

ب) شديداً تلقين پذير است تا حدي که مي توان بسياري از بديهيات را در برابر او وارونه جلوه داد.

ج) بعد انفعال، پذيرش و رنگ پذيري در او قوي است. زود مي پذيرد، زود رد مي کند و زود تحت تأثير القاء قرار مي گيرد.

د) حواسش همچون دريچه هايي هستند که داخل و خارج را بدون تحليل و بررسي به هم مربوط مي سازند. چشم او نقش دوربين عکاسي را بازي مي کند که از همه ي صحنه ها و جريان ها عکس برمي دارد. گوش او نقش دستگاه ضبط صوت، هر چه را بشنود ضبط مي کند، اگر چه مفاهيم آن را درنيابد و به همين ترتيب است نقش ديگر حواس او که همچون گيرنده هايي هستند که تصاوير و کيفيت جهان خارج را به درون ذهن مي برند و مجموعه يافته هاي حسي در خزانه ي ذهن او ضبط و نگاه داري مي شوند و بسياري از آنها پايه هاي بينش و جهان بيني حال و بعد کودک را تشکيل مي دهند و برخي از آنها هم زمينه ساز فراگيري هاي سريعتر مباحث مشابه در مراحل بعدي عمرند.

ه) توان تقليد از ماه چهارم ولادت به صورت بسيار ضعيف در کودک ظاهر مي شود، ولي در اواخر اين مرحله شديداً قوت مي گيرد. کودک دوست دارد از والدين و مخصوصاً از مادر و سپس از پدر خود تقليد کند. به اعمال عبادي مادر، به خم و راست شدن او، هنگام نماز حساس است. مي خواهد چون او عمل کند، همانند او لب بجنباند و ذکر بگويد و اين خود يک فرصت مقدماتي براي دعوت به تقليد نماز است. او تدريجا از ماه ششم ولادت، رفتار پدر و ديگر اطرافيان را زير نظر مي گيرد که آنها نيز مايه هاي تقليد بعدي کودک را فراهم مي سازند.

 

مرحله ي دوم کودکي (4 تا 7 سالگي)

الف) اين مرحله، دوران کنجکاوي شديد و سر درآوردن از حرکات، فعاليت ها و تلاشهاي ديگران است. شرايط ذهني و رواني کودک به گونه اي است که نسبت به هر رفتاري حساس است، هر حرکت و جنبشي توجه او را به سوي خود جلب مي کند و حتي در مواردي بسيار کنجکاوي او غيرارادي است و اين هشداري براي والدين در مراقبت از روابط خويش است.

ب) دوران صيد اطلاعات و عشق به اين صيد است. کودک دوست دارد با حرصي شديد بياموزد و به همين منظور به هر کجا سر مي کشد و به هر سخني گوش فرا مي دهد.

ج) قدرت دريافت و گيرندگي در کودک قوي است، بويژه که حافظه اي توانمند دارد. زود مي تواند حفظ کند و زود مي فهمد، و به همين دليل با همه تصوري که والدين از ناداني او دارند، بسياري از چيزها را مي داند و مي فهمد.

د) حيات در کودک صورتي فعال دارد و با تمام قوا، پيوسته در حرکت است. مي دود، بي آنکه دليلي روشن براي دويدن داشته باشد، مي جهد، بدون اينکه توجيهي براي آن داشته باشد و سراسر وجود او انرژي و حرکت است.

ه) دوران عشق و محبت به والدين، مخصوصاً به مادر است. ممکن است او گاهي نسبت به مادرش موضع پرخاشگرانه بگيرد، ولي اگر بواقع دريابد که مادرش از مرضي درد مي کشد و يا مي خواهد بميرد، منقلب مي شود و حتي ممکن است اشکش سرازير گردد. او مادر را دنيا و همه چيز خود مي شناسد.

و) شديداً مقلد است و دامنه ي تقليدش دائماً وسيع مي شود. از همه کس تقليد مي کند، از: پدر، مادر، روحاني، پزشک، تزريق کننده ي آمپول، لباس فروش، فقير و...

ز) به دنبال يافتن الگوهاست و نقش مدلها در او بسيار نيرومندانه اثر مي گذارد. اگر فردي به عنوان قهرمان، يا انساني برتر در دل او جا کند، مي کوشد رفتار خود را با او تطابق دهد.

ح) مرحله ي اعتماد و اطمينان است، اطمينان به پدر، مادر، و هر کس که به او محبت کند. در آن صورت هر سخني که از آنها بشنود براي او به منزله ي وحي منزل است و آن را صواب و درستش مي پندارد.

ط) مرحله ي سلوک متعادل است و کودک تدريجاً زندگي را عقلاني کرده و در سنين 6 و 7 سالگي، والدين، کودک خود را نسبتا معقول و در خور امر و نهي مي يابند.

ي) در اواخر اين مرحله کودک به سن تميز مي رسد، دنياي متفاوت زن و مرد را مي شناسد و سعي دارد حيات خود را رنگي مردانه يا زنانه بخشد و نيز از بسياري مصداق هاي خوبي و بدي سر در مي آورد و اين امکان در او وجود دارد که تحت کنترل رسمي درآيد.

ک) وجدانش به تدريج بيدار مي شود، تا حدي که گاهي ممکن است از عمل نارواي خود شرمنده گردد و اين عامل مهمي براي خود کنترلي است، البته به شرطي که تحت هدايت و مراقبت قرار گيرد.

ل) ميل به همانندسازي در او قوي است. دوست دارد مثل پدر يا مادر باشد. اگر والدين را اهل عبادت و نماز ببيند دوست خواهد داشت چون آنها عمل کند و اگر تارک الصلوة و يا به نماز بي اعتنا باشند، او هم آنچنان خواهد شد.

م) اين مرحله، تشکيل خود و تکميل و استقلال شخصيت است. کودک براي خود کسي است. به گفته ي عالمي او يک فيلسوف کوچولوست، براي خود رأي و نظري دارد و مي خواهد رأي خود را به کرسي بنشاند و در حد خود داراي يک بينش و جهان بيني است.

ن) کودک در اين مرحله مصداق عنوان سريع الرضاي خداوند است. زود راضي مي شود، زود از قهر به آشتي روي مي آورد، در ميان گريه مي توان او را خنداند و در وسط خنده مي توان به گريه اش انداخت و اين خود زمينه اي براي اثرگذاري در کودک است.

 

احساس مذهبي در کودکان

بر اساس بررسي ها و يافته هاي روان شناسان، احساس مذهبي در سنين 6 و 7 سالگي در کودکان آشکار مي شود و ميل به تظاهرات مذهبي و علائق آن در آنها زنده مي گردد؛ اگر چه از حدود سه، چهار سالگي هم نوع سئوالات کودکان از مبدأ و منتهاي امور، حکايت از فطرت خدا آشناي آنان دارد.

البته خدا آشنايي و مذهب خواهي در اعتقاد ما امري فطري است و تجلي آن در همه ي کودکان، صرف نظر از جنس، نژاد، منطقه و موقعيت جغرافيايي ديده مي شود و اين حالت مورد انکار روانشناسان نيست. پرسش هاي کودکان از مبدأ و مقصد اشياء خود تجلي وجود چنين زمينه اي است، اما تظاهرات صريح تر آن در 6 سالگي پديد مي آيد.

به عقيده روان شناسان ميل به تظاهرات مذهبي و علائق آن از همان سنين در کودکان زنده مي شود، تا حدي که مي  توان گفت دنياي درون يک کودک، دنياي عشق به خدا و محبت به اوست، دنياي احترام به خدا و ستايش و نيايش اوست. کودک دوست دارد نماز بخواند، روزه بگيرد، حتي دوست دارد خدا را ببيند. او خدا را چون پدري تصور مي کند که مي توان در دامنش نشست. همه ي تصوراتي که يک کودک از مادري مهربان و از پدري نيرومند دارد، آنها را در خداوند جست وجو مي کند. اين بيداري و تظاهر، خود فرصتي و پلي براي عبور و ورود به دنياي عبادت، مخصوصاً نماز و روزه است، به شرطي که والدين الگوهاي درست و مناسبي باشند. 

روايات، توصيه به واداشتن کودک به نماز در همين سنين دارند. امام صادق عليه السلام مي فرمود: ما فرزندان خود را در اين سن براي سحري خوردن در ماه رمضان بيدار مي کنيم، نه براي روزه گرفتن، بلکه براي مأنوس کردن او با خلوت شب، انس گيري با سحر و آشنايي با ذکر، عبادت و ارتباط با خدا.

غرض آشنايي و انس با عبادات و مراسم آنها و آگاهي از شيوه ي بندگي است. توصيه ي امام صادق عليه السلام اين است: «بادروا اولادکم بالحديث، قبل ان يسبق اليهم المرجعة» [1]  فرزندانتان را با مسائل دين آشنا کنيد پيش از آنکه عوامل گمراه کننده بر آنان فائق آيند. 

اين گونه برخورد با کودک نوعي آشنا کردن او با مسائل حيات عبادي است.

 

[1] کافي، جلد 6، صفحه 47.

 

مرحله ي سوم کودکي (7 تا 9 سالگي)

کودک در اين مرحله در شرايطي است که به اعتقاد روان شناسان، چهار مرحله از رشد شخصيت را پشت سر نهاده و به درجه ي قابل قبولي از استقلال، شناخت خود و وظيفه اش رسيده است. خصايص اين مرحله از حيات از ديد روان شناسان به قرار زير است:

الف) تلقين پذيري: القاء و تلقين والدين و حتي خود کودک در او مؤثر است و بخشي از رنگ شخصيتي وي نشأت گرفته از همين القاآت (مثل ترس کودک) است.

ب) تقليد: کودک سعي دارد رفتار خود را بر اساس يک الگويي سازمان دهد، از قهرمانان و بزرگان مورد تأييد خود پيروي کند و مانند آن ها عمل نمايد.

ج) همانندي: و در آن امر چنان است که گويي کودک سعي دارد خود را در مدلي حل و هضم کند و چون او باشد. مي خواهد عين رفتار پدر را داشته باشد، درست چون معلم خود گردد و يا مانند فرد مورد احترام خود باشد و در لباس و قالب او درآمده، در وجود او حل و هضم گردد.

د) تشکيل خود: بدين معني که از مجموعه ي ديده ها، شنيده ها، تجربه ها و يافته ها ديد و بينشي به دست آورده، رأي و نظري را براي خود حاصل کرده، شخصيت خويش را بر آن اساس قوام و تشکل بخشيده است. او اينک به صورت يک سازمان مستقل، مرکب، استوار و متحرک درآمده و عمل مي کند. شخصيتي شناخته شده دارد، دريافته و مي فهمد چگونه عمل کند و با والدين و مربيان خود چگونه کنار آيد. او هم چنين به اين مرحله از دريافت رسيده است که دريابد رفتارش با ديگران چگونه باشد، 

خالصانه و صميمانه؟ يا حيله گرانه و منافقانه؟ از راه اعمال زور و قدرت، لجبازي و طغيان به پيش رود، يا از راه خنده و شوخي، نازکشي و نازخواهي؟ و...

ه) قيدپذيري: امکان تربيت پذيري و قبول امر و نهي با دامنه ي وسيع تري در کودک وجود دارد و مي تواند تکليف و مسئوليتي را در حد توان بپذيرد و آن را نيکو انجام دهد و بر اساس همين نظر، اسلام او را در اين مرحله مقيد و تحت ضابطه (عبد) مي خواهد.

و) کودک در اين مرحله شديداً تشويق و تهديدپذير است. تبشيرها و انذارها در او اثر دارند و اين هر دو مي توانند عامل واداشتن کودک به يک کار و عمل و يا بازداشتن او از کار و برنامه اي باشند. البته اثر تشويق در سازندگي کودک بيشتر است و در حرکت انگيزي نيز بيشتر به صلاح او مي باشد.

ز) امر و نهي ها، زندگي کنوني کودک را رنگ مي دهند. او فعلاً در مرحله اي است که بايد در حال عبوديت، اطاعت و تبعيت باشد. والدين و مربيان بايد براي او وظايف و مسئوليت هايي را معين کنند و اجراي آن را از او بخواهند: «الولد سيد سبع سنين، و عبد سبع سنين...» و او فعلاً در مرحله عبوديت است.

- با جمع و جامعه نسبتاً آشناست؛ در مدرسه است و با گروه همشاگرديها مأنوس و در تبادل فرهنگي است. کسان و خويشان را مي شناسد و تا حدودي درمي يابد چه کسي دوست و خيرخواه اوست و چه کسي دشمن او و با هر کدام چگونه بايد برخورد کند.

ط) رفتار مدرسه اي در او مؤثر است و به همين جهت مدرسه مي تواند عامل سازندگي و يا ويراني او باشد. انتخاب نوع مدرسه در اين سن به نظر عده اي از روان شناسان از انتخاب نوع حکومت هم مؤثرتر است. تيپ افراد مدرسه از نظر خلق و خوي و رفتار در او اثر مي گذارند و او بيش و کم رنگ مدرسه را پذيرا مي گردد.

ي) او مقايسه گر است؛ مي تواند وضع ديني خود را با ديگران بسنجد و به همين گونه وضع خانوادگي، شرايط رفاهي، ميزان پذيرش يا طرد خانوادگي خود را. پدر و مادر خود را از نظر ميزان محبت، درجه ي مهر يا خشونت با ديگران مقايسه مي کند و بر آن اساس خود را حقير يا سرفراز مي يابد.

ک) دنياي او وسيع تر شده، با جمع بيشتري از معلمان، مدير و مسؤولان مدرسه آشناست. عملکرد آنها را مي بيند، مي سنجد، مورد داوري قرار مي دهد و بر آن اساس بينش و رأي پيدا مي کند؛ مثلاً او از پاي بندي مسؤولان مدرسه نسبت به نماز سر در مي آورد. در جامعه نيز از طبقات مختلف مردم و از عبادت و ريايشان آگاه است.

ل) او در مرحله ي تفکر منطقي است و مي تواند از برخي روابط علت و معلولي، حرکتها و رمز و رازها سر درآورد و مسأله اي را با مسأله اي ديگر پيوند دهد. او حتي مي تواند دريابد فلان عمل پدر، مادر، يا معلم چه معني داشته؟ حقيقي بوده يا ظاهر سازانه و رياکارانه؟ فلان کنايه و اشاره چه معني داشته؟ و فلان سخن با چه قصدي ادا شده است؟...

 

وضع مذهبي

در مرحله ي بين 7 تا 9 سالگي، شوق مذهبي در کودکان رو به افزايش است. عشق به خدا و دوستداري او در آنان قوي مي شود، با اين تفاوت که در خردسالي، محبت کودک به خدا بسيار خالصانه و بي پروا بوده، اينک با نوعي بيم داري از خدا همراه مي شود.

او تدريجاً دريافته است که خداوند در عين مهر و محبت، حسابرسي، کيفر و عقوبت هم دارد. به همين خاطر ترس از عذاب و دوزخ خدا در دل او استقرار مي يابد و حال مي توان بيش يا کم از جهنم و عذاب خدا با او حرف زد، ولي نه در حد اضطراب انگيز و وحشت آور.

در سنين 6 - 8 سالگي نوعي جهش معنوي ريشه دار را در کودکان مي بينيم، به حدي که گاهي در تنهايي، با خدا حرف مي زنند، دعا مي کنند، از او توقع بهشت و درخواستهاي ديگري دارند، حتي گاهي در اين سنين خواب بهشت را مي بينند و خود را غرق در نعمت و لطف خدا مي يابند. کلاً دنياي لذتبخش، عرفاني، با صفا و خلوصي براي خود مي سازند.

در اين مرحله اگر شرايط محيطي دين مساعدتر باشد، کودک متدين تر بار مي آيد و حتي نمازگزاردن را مي توان در او به صورت عادتي درآورد. روايات اسلامي ما، والدين را به درخواست اقامه ي نماز از فرزندان در اين سنين دعوت مي کنند و حتي توصيه به تحميل آن در صورت عدم موافقت شده است.

اين نکته را به صورت معترضه عرض مي کنيم: فرق است بين تحميل يک عقيده و تحميل يک عمل. در اسلام تحميلي در عقيده نيست، نه براي کودک و نه براي بزرگسال و اين همان معني «لا اکراه في الدين» است؛ اما تحميل در عمل براي مواردي خاص وجود دارد، که آن ضرورتي براي حفظ نظام است. به عنوان مثال، زني از خارج وارد مملکت ما مي شود و به حجاب و پوشش عقيده ندارد، ما هم آن عقيده را بر او تحميل نمي کنيم؛ اما براي حفظ نظام کشور او بايد روسري داشته باشد.

مورد ديگر اين که: شما براي سعادت فرزند خود مدرسه رفتن را بر او تحميل مي کنيد، در حالي که طفل به آن معتقد نيست و نمي خواهد به مدرسه برود، يا شما مشق و تمرين درسي را بر او تحميل مي کنيد، حال آن که او قلباً نمي خواهد آنها را انجام دهد. به همين ترتيب شما آمپول و دارو را بر وي تحميل مي کنيد در صورتي که از آن کراهت دارد و نماز هم عملي است که در صورت مقاومت، بر کودک تحميل مي شود.

اين نکته را هم متذکر شويم که کراهت هاي اين گونه اي تدريجاً و با تمرين ها و مداومت ها از بين مي روند؛ مثل کراهت اشتغال يک تازه کار در رفتن به سرِ کارِ خودش، و کراهت بيداري صبح زود يا تن دادن به مسؤوليت خانوادگي براي دختري نازپرورده که جديداً ازدواج کرده است.

غلبه ي نوعي بيم و اضطراب بر کودک از نافرماني خدا، مخصوصاً پس از سن هشت سالگي، خود عامل مؤيدي است که او را در اطاعت از فرمان والدين به نماز مي کشاند، يا آرزوهاي محالي که در اين سن براي او به وجود مي آيند، او را به عبادت خدا و توقع از او سوق مي دهد که اين هم خود مؤيدي در اين زمينه است.

در اسلام، تمرين وضو براي نماز از 7 سالگي به صورت شستن دست و صورت است و گرفتن وضو درست از 9 سالگي مورد سفارش است. در واداشتن کودک به نماز، عبادت، وضو ساختن و... اصل بر مدارا، لطف، تحمل، تدريج و مداومت است.

 

مرحله ي چهارم کودکي (9 تا 11 سالگي)

اين مرحله از حيات را مي توان دوران حيات عقلاني ناميد. در دوره کودک تجاربي را مورد بررسي و آزمايش قرار داده، با نيک و بدهاي بسياري آشنا شده است. او با افراد و گروههاي مختلفي مأنوس است و براي خود ديد و بينش وسيع تري به دست آورده است و در شرايطي است که مي داند در زندگي بايد چه کند؛ و چه کاري را بايد ترک کند يا انجام دهد. رفتار و شرايط رواني کودک را در اين دوره بدين گونه مي توان توصيف کرد:

الف) او برهان پذير است؛ يعني استدلال و برهان ديگران او را قانع ميکند، اگر چه خود نتواند فردي مستدل و قانع کننده باشد. به عبارت ديگر شايد او نتواند براي امري دليل و برهان بياورد، اما دليل ديگران را مي فهمد و مي پذيرد.

ب) وي از روابط علت و معلول در امور به طور نسبتا خوبي سر درمي آورد، مگر درباره ي مسائلي که از سطح فکر و درک او بالاتر باشند و مسائلي باشند که نيازمند به استدلال و برهان عقلي و فلسفي هستند.

ج) او نوع روابط خود را با ديگران تنظيم کرده، مي داند با هر کس چگونه برخورد کند. حتي پيش از آنکه معلمش او را امتحان کرده باشد، او معلمش را امتحان کرده و از کم و کيف احوال و مواضعش، از جدي بودن يا بي حساب بودن سخن و رفتارش نيکو سر درمي آورد.

د) کودک در اين مرحله، جهان و پديده هايش را تا حدودي مي شناسد که اين خود در کار خداشناسي او مؤثر است و چه بسيارند شگفتي هاي آفرينش که او را به حيرت وامي دارند و بي اختيار به تعظيم در برابر خدا وادارش مي کنند.

ه) عادت هاي پديد آمده در گذشته با جنبه ي ارزيابي او همراه است و درمي يابد که فلان عادت خوب است يا بد و آيا بايد فلان خلق و خوي را ادامه داد يا به ترکش پرداخت. هنوز بسياري از رفتارها در او استقرار رواني پيدا نکرده اند و به همين علت پاره اي از اخلاق هاي نابهنجار را مي توان از او زدود.

و) ديد و بينش کودک نسبت به پدر و مادر در نحوه ي موضعگيري او، مخصوصاً در عبادات امر شده از سوي آنها مؤثر است؛ مثلاً: اگر از پدرش ناراضي باشد آن را با ترک نماز تلافي مي کند، و يا اگر با خواست و توقع او مبارزه شود او هم به خود حق مي دهد که نماز نخواند (گويي او همه اعمال و عبادات خود را به خاطر والدين انجام دهد!!).

 

ز) فعلاً او در شرايطي است که مي توان درباره ي نماز با وي سخن گفت و بيش و کم به او تفهيم کرد که چرا بايد عبادت کنيم. مي توان براي او دلايل قابل قبولي راجع به نماز عرضه کرد و او را به پذيرش آن قانع نمود. 

در اين راه ذکر داستان بندگان خالص خدا و عبادت آنها در او برانگيزاننده است؛ به ويژه اگر بتوانيم چهره ي مطلوب و کودک پسندي را از آنها براي فرزندان خود تصوير کنيم. ذکر داستانهاي مربوط به قهرمانان عبادت و بندگي سبب مي شود که آنها در دل کودک جايي پيدا کنند، به آن شرط که در بيان مسائل مربوط به آنان جنبه هاي فکري، رواني و عاطفي آنها را مورد نظر داشته باشيم و به داستانها رنگ و بعد عاطفي داده، آنها را براي کودک ملموس سازيم.

 

وضع و شرايط مذهبي کودک

از پايان 9 سالگي بر اساس شرايط رشد، نوعي معرفت به خدا و مذهب در کودکان عادي پديد مي آيد، به گونه اي که قادر به جذب آگاهيهاي دين مي شوند؛ مثلاً اگر درباره ي نماز با کودک بحث شود مي تواند آن را دريابد و باور کند يا اگر از پاداش و کيفر خداوند براي او سخني بگوئيم، به خاطر وصول به لذات بهشتي و دوري از عذاب هاي احتمالي خداوند حاضر است نماز بخواند. البته او هنوز در آن موقعيت و شرايطي نيست که عبادت و نيايشي ناشي از عرفان داشته باشد و يا مانند يک فرد بزرگسال ايمان و باوري ريشه دار براي او پديد آيد. اغلب عبادات او از انواع تجارت با خدا و نوعي بده، بستان به حساب مي آيند و او در واقع با نماز و روزه ي خود نوعي معامله گري را مطرح مي سازد.

شور مذهبي مخصوصاً در رابطه با جنبه ي الگويي والدين در کودک پديد مي آيد و اين شور در سنين بلوغ مي تواند با شعور درآميزد و پايه و مايه اي براي تمام عمر باشد و همين شورهاست که کودکان را سرمست 

 شعائر مذهبي و زرق و برق مي سازند و در ايام محرم و عاشورا او را به عزاداري وامي دارند.

وضع عبادت و نماز کودک در اين سن به گذشته اش بستگي دارد و همچنين به اينکه والدين او در گذشته چگونه عمل مي کردند و چه عاداتي را در او پديد مي آوردند. اينکه بخواهيم در اين سن او را به نماز واداريم، کاري نسبتا سخت و دشوار است اگر چه جاي اميدواري بسيار است. تا سنين 12 سالگي مي توان اقداماتي سازنده در اين راه داشت و نتايج خوبي گرفت. او هنوز چون نهالي است که بدنه اي سخت و غيرقابل انعطاف پيدا نکرده است؛ اما اصولاً اين نکته را به ياد داشته باشيم که پايه گذاريهاي اوليه، مخصوصاً در 6 سال اول زندگي، نقش اساسي و سرنوشت سازي در زندگي کودک دارند و اين که تربيت براي نماز در همين سنين بايد پي ريزي شود، البته نه به صورت جدي و بازخواست کردني، بلکه به صورت جذبي و لذت آفرين و توأم با شادي و بازي. اين نکته بايد مورد نظر باشد که رابطه اي است معکوس بين سن و تربيت پذيري. هر چه سن کودک کمتر باشد، امکان تربيت بيشتر است و اين از آن بابت است که جنبه ي انفعالي و تلقين پذيري در کودک شديدتر است. به فرموده امام موسي بن جعفر عليه السلام کودک چون شاخ تر است که به هر گونه اي که بخواهي مي تواني او را بپيچاني، اين مسئله امروز مورد اتفاق اکثريت قاطع روان شناسان است و آنان هم در سايه ي بررسيها و آزمايشها به همين نتيجه رسيده اند.

 

سخني در تکليف نماز براي کودکان

اساس بحث ما اين است که آيا اوامر و نواهي الهي شامل کودکان و نابالغان هم مي شود يا نه؟ آيا به آنها که هنوز به سن بلوغ نرسيده اند مي توان امر و نهي شرعي داشت؟ در پاسخ اين سؤال بايد گفت: نظر فقها در اين 

در مورد اينکه دستور تکليفي براي کودکان همانند آن چيزي نيست که درباره ي افراد بالغ مطرح است، شکي و اختلافي بين فقها وجود ندارد. به فرموده ي امام علي عليه السلام:

«ان القلم يُرفَعُ عن ثلاثةٍ»: حکم خدا و کيفر و حسابرسي از سه گروه برداشته شده:

-«عَنِ الْصَبِي حَتي يَحْتَلمَ»: از کودک تا وقتي که او به مرحله احتلام رسد.

- «وَعَنِ الْمَجْنونِ حَتَي يفيقَ»: از ديوانه تا وقتي که سر عقل آيد.

- «وَعَن النائمِ حتي يَسْتَيْقظَ»: از فرد خوابيده تا وقتي که بيدار شود.

بر اين اساس اوامر و نواهي (از واجب و حرام) منوط به حصول بلوغ است. قبل از رسيدن به آن مرحله، شرعاً چيزي بر کودک واجب نيست. اما اين نکته را هم بي درنگ مي افزاييم که عدم وجوب به معناي آن نيست که او در رفتار و عمل، آزاد باشد. اگر کودک در اين سنين کاري کند که موجب صدمه و آسيبي بر ديگران باشد، ضامن است. اگر ديه اي وارد آورد، نه خود او رهاست و نه عاقله ي او؛ مثلاً اگر کودکي شيشه اي را از همسايه اي بشکند، ضامن آن است. اگر کودکي تن به سرقت دهد و معني دزدي را هم بفهمد، عقوبت مي شود (اگر چه حد اسلامي بر او جاري نمي گردد)، و به همين ترتيب، اگر تن به آلودگي دهد و قبح عمل را هم بفهمد، تعزير مي گردد و...

البته برخي از فقها هم مي گويند: اوامر الهي چون «اقيموا الصلوه» عام، مطلق و داراي جنبه ي شمول است، ولي اکثر آنها معتقدند اين امر براي کودکان، غير واجب، ولي رعايت آن الزامي است و رواياتي چند نيز اين جنبه را تأييد مي کند. ترک نماز از کودکي که قادر به انجام آن باشد در رديف مکروه شديد است. از والدين خواسته اند کودکان خود را قبل از سن 10 سالگي به نماز وادارند و حتي آنها را به نماز امر کنند؛ «امُروا اَولادَکُم بِالصَلوةِ لِسَبْعٍ، و اضَرِبُوهُم بِعَشْرَ سِنين»

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 5387 کلمه
مولف : علي قائمي
1395/1/31 ساعت 12:34
کد : 1243
دسته : نوجوانان و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
تربیت دینی
تربیت کودک
تربیت نوجوان
کودک و نماز
نوجوان و نماز
مسجد و نوجوان
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز