نقش نماز در بهبود روابط خانواده

■ نقش نماز در بهبود روابط خانواده

نقش نماز در بهبود روابط خانواده

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده فرد نقش بزرگی  برعهدا دارد.

اگر فرد اگرفرد از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تامین نشود به انواع مشکلات مبتلا میگردد.

دستورات دینی و انجام فرایض و مناسک دینی از نظرروان شناختی نوعی رضایت به انسان اعطا میکندو دین،آرمان و ارزش ها و معرفت هایی را به انسان القا میکند.

نماز استوانه دین و معیارپذیرش عبادت ها و اعمال مذهبی است که اگر با رعایت شرایط انجام شود آثار و برکات فراوانی در سطوح مختلف زندگی بهمراه خواهد داشت.

خداوند حکیم بیش از هرچیز برکارهایی تاکید می فرماید که مهمترین تاثیر را در نزدیک شدن بندگان به داشته باشد،باتوجه به سفارش فراوان آیات و روایات به نماز، روشن است که کاری موثرتر از نماز در سلوک ادمی وجود ندارد.

پیامبر(ص): الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُم‏: نماز ستون دین شماست.

أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏: با یاد خدا دل ها آرام میگیرد

دل پایگاه نفس آدمی است،آنگاه که دل ارام میگیرد نفس انسان نیز اطمینان میبابد و خواندن و انجام عبادات برای نمازگزاران ارامش روانی پدید می اورد و دل را امنیت میبخشدو دل های ارام و نفوس مطمینی گردهم می آیند و خانواده ای را تشکیل میدهند که از ارامش برخوردار است و درخانه صفا و صمیمیمت موج میزند. و مالامال از نور خداست.

در خانه ما رونق اگرنیست،خدا هست

هرجا که صفا هست در ان نورخدا هست.

 

 

 

آسیب شناسی خانواده

سلامت جامعه در گرو سلامت خانواده

خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می‌گیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت می‌کند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها می‌تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.عواملی چون شخصیت والدین ، سلامت روانی و جسمانی آنها ، شیوه‌های تربیتی اعمال شده در داخل خانواده ، شغل و تحصیلات والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده ، محل سکونت خانواده ، حجم و جمعیت خانواده ، روابط اجتماعی خانواده و بی‌نهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند، شخصیت فرزند ، سلامت روانی و جسمانی او ، آینده شغلی ، تحصیلی ، اقتصادی ، سازگاری اجتماعی و فرهنگی ، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

خانواده و اهمیت آن در دوره کودکی

نوزاد در خانواده به دنیا می‌آید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز می‌کند. در این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز می‌شود و کودک کم کم در فرآیند رشد و اجتماعی قرار می‌گیرد. همانطور که روان شناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقش بسزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرحواره‌ها و شناختهای کودک از خود ، اطرافیان و محیط در این دوران شکل می‌گیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا چه حد تلاش می‌کند نیازهای او را برآورده سازد. 

کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمی‌شوند به انواع مشکلات مبتلا می‌شوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده شروع می‌شود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی می‌شود. سخت گیری زیاد والدین یا بی‌توجهی آنها ، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیر منطقی او ، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که می‌تواند محیط خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.

اهمیت خانواده در دوران نوجوانی

نیازهای مرحله نوجوانی دوران حساس است. بطوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبه‌های جسمانی و روانی در فرد اتفاق می‌افتد، ویژگی مشترک و مهم دیگر آن دوران ، استقلال طلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان می‌خواهد به طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین خود و خانواده می‌کند و به گروه همسالان نزدیک می‌شود. 

در صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و همچنین با ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست عملکرد تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی خانواده ، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره ، بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش به زمینه‌های ناسازگارانه مثل عضویت در گروههای افراطی و سایر زمینه‌ها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد. 

سخت گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و همچنین سهل‌ گیری و آزاد گذاری آنها فرزند را موجودی سرکش ، طغیانگر و متزلزل بار خواهند آورد. از این گذشته این دوران ، دوران الگو گیری و همانند سازی و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند. میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این اهمیت بسزایی دارد. هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانواده‌هایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا و بیگانه‌اند. خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه ، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانواده‌های سالم بیرون آمده‌اند و افراد ناسالم پرورش یافته خانواده‌های ناسالم هستند.

اهمیت خانواده = سلامت خانواده

انحرافات خانواده ، عدم سلامت روانی خانواده ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع می‌شوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع می‌کنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده‌های آن وابسته است. 

لامارک و لوپله و دیگران ، خانواده را مهمترین کانونی می‌دانند که جامعه از آن تغذیه می‌کنند. به این ترتیب فرد در کنار تأثیری که از اجتماع خود می‌پذیرد با توشه‌ای که از خانواده خود دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار می‌دهد. چنین تأثیراتی علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی - اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند. به این ترتیب به نظر می‌رسد که اصلاح یک جامعه ، پیشرفت و ترقی آن از جنبه‌های مختلف تأثیر اصلاح خانواده ، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست. 

 

سلامت جامعه در گرو خانواده سالم

خبرگزاری مهر - گروه اجتماعی : خانواده به عنوان کوچک ترین نهاد اجتماعی ، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیب های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب ها ابتدا در خانواده ها بروز پیدا می کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد نا صحیح با آنها ، به درون جامعه نیز رسوخ می کند و در این شرایط دشوار دیگر نمی توان به راحتی مشکلات و آسیب ها را کنترل کرد.

به گزارش خبرنگار مهر ، با توجه به شرایط امروز جامعه ، افزایش مشکلات ، آسیب ها و ناهنجاری ها و تغییرات زندگی نسبت به گذشته و... بنابراین چنانچه نتوانیم پایه های خانواده را محکم و استوار بنا کنیم در این صورت شاهد بروز آسیب ها و ناهنجاری ها در خانواده ها خواهیم بود.

امروزه انواع مختلف خشونت های خانگی ، اعتیاد ، طلاق و جدای عاطفی و... از جمله آسیب هایی است که سلامت خانواده ها را به مخاطره می اندازد.

بر همین اساس ، به منظور تحکیم بنیان و سلامت خانواده ها از سوی سازمان ها و نهادهای حمایتی مانند بهزیستی ، کمیته امداد و همچنین مرکز اموز زنان و خانواده اقدامات ، طرح ها و برنامه هایی در دست اجرا است که اجرای درست و فراگیر این برنامه ها می تواند کمک موثری در تقویت بنیان خانواده و جلوگیری از افزایش آسیب های اجتماعی در جامعه باشد.

طرح رحمت در راستای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در خانواده ها و تعمیق باورهای دینی زنان و تحکیم بنیان خانواده یکی از این طرحهایی است که در سال جاری به عنوان پایلوت در 5 استان کشور اجرایی شده است که بزودی مرکز امور زنان و خانواده نتیجه اجرایی شدن و همچنین تاثیر آن را در کاهش آسیب های اجتماعی در خانواده ها مطرح خواهد کرد.

مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی نیز در خصوص اقدامات بهزیستی برای ارتقاء جایگاه و تحکیم بنیان خانواده ، می گوید: توانمندسازی مردم به خصوص اقشار نیازمند ودرمعرض آسیب ، طرح آموزش مهارت های زندگی ، ایجاد گروه های همیاران سلامت روان و اجتماعی و پایگاه سلامت اجتماعی و... از جمله اقداماتی است که بهزیستی در این زمینه انجام می دهد.

رجب صمدی می افزاید: از طریق آموزش مهارت های زندگی به افراد نحوه برخورد و مواجهه با مشکلات و چالش های مختلف و همچنین نحوه تصمیم گیری آموزش داده می شود. این طرح چند سال است که در دبستان ها و مدارس راهنمایی اجرا می شود.

وی خاطر نشان می کند: در حال حاضر فقط 5 درصد دانش آموزان کشور تحت پوشش آموزش های مهارت زندگی قرار دارند در صورتی که بتوانیم با برنامه ریزی و افزایش اعتبارات دانش آموزان بیشتری را تحت پوشش این طرح قرار دهیم در این صورت خواهیم توانست به سلامت خانواده کمک موثری کنیم.

البته اقداماتی که در حال حاضر در جهت تقویت بنیان خانواده و جلوگیری از افزایش آسیب های اجتماعی انجام می شود خوب است اما به هیچ وجه کافی نیست و باید برای گسترش آنها ، مسئولان چاره ای بیندیشند در غیر این صورت در آینده ای نه چندان دور شاهد نابسامانی و تضعیف پایه های خانواده خواهیم بود.

در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات جامعه افراد خانواده کمتر فرصت می کنند درکنار هم باشند و باهم گفتگو و یا درد و دل کنند و این امر خود به خود تهدیدی برای سلامت نهاد خانواده خواهد بود به همین علت باید خانواده ها به این امر توجه کافی داشته باشند و روابط میان خود و فرزندانشان را بر پایه صداقت ، عشق و عاطفه بنا کنند.

با توجه به اینکه شخصیت فرد در خانواده شکل می گیرد بنابراین عملکرد و رفتار کودکان در جامعه نشانده تربیت صحیح و یا غلط والدین آنان است به همین دلیل  باید پدران و مادران امنیت روحی و روانی کودک را در خانواده تامین کنند و به آنها نحوه صحیح و سالم زندگی کردن و همچنین نحوه برخورد درست با مشکلات را بیاموزند.

در چنین شرایطی سلامت فرد و خانواده تا حدود زیادی تامین می شود و آسیب های اجتماعی کمتر به درون خانواده سالم رسوخ پیدا می کنند.

در خانواده هایی که از ثبات برخوردار نیستند به دلیل نابسامانی ، آسیب های مختلفی مانند کودک آزاری ، انواع خشونت های خانگی ، طلاق ، اعتیاد ، فرار فرزندان از خانواده ، اتفاق می افتد که باید با آموزش مهارت های زندگی نحوه صحیح ارتباط و همچنین برخورد با مشکلات به افراد خانواده ها آموزش داده شود.

جامعه شناسان معتقدند که آسیب های اجتماعی سالانه حدود 10 درصد افزایش پیدا می کنند و این امر محیط خانواده ها را به شدت تهدید می کند به همین دلیل دولت باید با ارائه برنامه های درست اقدام اساسی و جدی برای پیشگیری و کنترل از این آسیب ها انجام دهد ، چون یک سازمان مانند بهزیستی به تنهایی از عهده این امر بر نمی آید .

 

نقش دین در بهبود روابط اجتماعی

دین با پایه ریزی جامعه ای بر مبانی ارزش های انسانی و معنوی، نقش محوری و اساسی در ترسیم ساختارهای اجتماعی دارد با این توضیح که دین و مذهب در حوزه اجتماعی به دنبال پی ریزی جامعه ای است که در آن ارزش ها و اصول انسانی و معنوی حاکم باشد و این ارزش ها و اصول در روابط اجتماعی افراد از کوچک ترین واحد اجتماع یعنی خانواده تا سطح کلان جامعه تبلور پیدا کند. بدیهی است که براساس چنین جامعه ای ساختار متناسب با آن باید ترسیم و پایه ریزی شود به تعبیر دیگر دین در راستای نقش هدایت و جهت دهی زندگی اجتماعی انسان در کنار توجه به ابعاد فردی براساس تعالیم الهی جامعه ای را ترسیم می کند که در کنار تامین نیازهای مادی انسان ها و افراد جامعه به نیازهای معنوی آنان نیز توجه شود و پیشرفت مادی و معنوی را برای افراد جامعه به ارمغان بیاورد برای نیل به این اهداف باید ساختارهای اقتصادی،‌ فرهنگی و اجتماعی متناسب و همسو با اهداف و آرمان های جامعه شکل بگیرد. بنابراین دین در پایه ریزی و شکل گیری و جهت دهی اجتماعی در یک جامعه دینی که محور روابط اجتماعی براساس آرمان ها و اهداف ترسیم شده برای جامعه تأثیری محوری و اساسی دارد. از این رو ساختارهای اجتماعی غیر دینی در جامعه ای است که بر مبنای سکولاریسم شکل گرفته و دین را از عرصه اجتماعی کنار گذاشته است. زیرا ساختارهای اجتماعی در هر جامعه ای براساس مبانی معرفتی و اهداف آن جامعه شکل گرفته و با آن همسو و هماهنگ است. ما معتقدیم براساس تعالیم نورانی دین مبین اسلام می توان جامعه ای را پایه ریزی نمود که سعادت و پیشرفت مادی و معنوی انسان ها را به بهترین صورت تأمین نماید. امام (ره) در این باره می فرمودند: «اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین درجه تأمین می کند و قدرت آن را دارد که قلم سرخ بر ستمگری ها و چپاول ها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسان ها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که بر خلاف مکتب های غیرتوحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که درتربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فرو گذار ننموده است و موانع مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است.( وصیت نامه الهی سیاسی، تهران،‌ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 68، ص 7 و 8)
بنا بر این مذهب و ادیان الهی آثار و کارکردهای بسیار متعدد و سازنده ای در حوزه فردی و اجتماعی دارند ؛ با توجه به گستردگى مصادیق آثار، خدمات و کارکردهاى مثبت دین، تنها به نمونه هایى از این آثار و کارکردها به نقل از کتاب «کلام جدید،عبدالحسن خسروپناه ، ص245» مى پردازیم

 

 

-------------------------------------------------------------------------


کارکردهاى گوهر دین 
فیلسوفان و محققانى که در زمینه ى کارکردهاى دین، پژوهش نموده اند، در باره ى حوزه ها و گستره ى کارکردهاى دین، روى کردهاى مختلف دارند. گروهى کارکردها، آثار و فواید دین را در امور فردى یا خصوصى یا اخروى منحصر ساخته اند و عده اى خدمات و حسنات دین را به امور اجتماعى، عمومى و دنیوى نیز تعمیم داده اند. حقّ مطلب این است که دین به ویژه دین اسلام در گستره ى وسیعى در ساحت هاى مختلف فردى و اجتماعى، دنیوى و اخروى، خصوصى و عمومى فواید خود را نشان داده و مى دهد. در این قسمت، بدون ادعاى انحصار گوهر دین، به اجمال به پاره اى از کارکردهاى آن اشاره خواهیم داشت
 

  1. 1.پاسخ به احساس تنهایى 
    یکى از احساسات مشترک ما با سایر انسان ها، احساس تنهایى است. همه ى انسان ها از تنهایى رنج مى برند. اگر اندکى در دل و درون خود سیر و سفر کنیم، این احساس را در وجود خود خواهیم یافت; حتّى ممکن است زمانى که در جمع به سر مى بریم، باز احساس تنهایى کنیم. تنهایى در پنج ساحت مختلف متصور است
    الف. تنهایى فیزیکى: به اقتضاى زمان و مکان است; مثلا هنگامى که در منزل یا کتاب خانه تنها باشیم، احساس تنهایى مى کنیم. این تنهایى در همه جا، رنج آور نیست; برخى از انسان ها در حالت هاى ویژه اى طالب تنهایى فیزیکى اند و از آن لذت نیز مى برند
    ب. تنهایى اخلاقى یا تنهایى در معاشرت: که شخص به جهت یک سلسله خصوصیت هاى روحى و ویژگى هاى رفتارى و خلق و خوى هاى روانى، از دیگران فاصله مى گیرد یا دیگران او را طرد مى کنند و شخص در معاشرت احساس تنهایى مى کند; مانند پیرمردها و پیرزن ها که عمدتاً بین آن ها و جوانان به جهت خصایص روحى، خندق عمیقى فاصله است. این احساس تنهایى، رنج آور است; گرچه قابل تحمل نیز مى باشد
    ج. تنهایى ادراکى و ذهنى یا تنهایى روحى: شخص احساس مى کند که دیگران اوضاع و احوال او را در نمى یابند; کسى او را فهم و درک نمى کند; گرچه با او حشر و نشر دارند ولى از حیث اجتماعى رتبه ى والا و بالایى دارد; از حد متوسط مردم فاصله دارد و استعداد مردم، در درک وضعیت او به فعلیت نرسیده است. به تعبیر تولستوى، این غم را به کجا باید برد که سخنش را بعد از او بفهمند، ولى اطرافیان او را در نیابند. چنین شخصى احساس مى کند که با امور درونى خود تنهاست. این نوع رنج تنهایى، با یافتن انسانى هم رتبه ى شخص تنها، قابل بر طرف شدن است; ولى در هر صورت قابل تحمل مى باشد. تنهایى ذهنى و ادراکى در نوابغ، اولیاى الهى و عرفا، بیش تر یافت مى شود
    د. تنهایى عاطفى: شخص تنها به جهت عاطفه ى قوى و نگاه واقع بینانه به اطراف خود، احساس مى کند که دیگران خالصانه او را دوست ندارند و احساس و احترام مردم نسبت به او، یا به مقتضاى آداب و رسوم اجتماعى است یا براى رفع نیازهاى طرف مقابل. اگر از افراد چاپلوس و فریب کار که براى حفظ منافع ناحق خود به عرض ارادت هاى کاذب مى پردازند بگذریم حتّى محبت فرزند نسبت به پدر و مادر، عشق والدین نسبت به فرزندان، علاقه ى معلم به شاگرد و رابطه ى عاطفى شاگرد به معلم و حتّى احساس ایثارگران به افراد نیازمند، اولا و بالذّات براى رفع حاجت هاى خویشتن است; حاجت ها و نیازهاى مادى یا معنوى که با ارایه ى احساس و نشان دادن عاطفه رفع مى گردد. اگر حسّ عاطفى در نهاد مادران تعبیه نمى شد، هیچ گاه نیمه هاى شب به ناله ى کودکان پاسخ مثبت نمى دادند; به همین دلیل این عکس العمل عاطفى در پدران کم تر مشاهده مى شود; وخلاصه در یک کلام، همه اهل تجارت اند و عاطفه و احساس و ایثار را در مقابل بهاى آن ظاهر مى سازند. این دقّت ها سبب مى شود که انسان احساس تنهایى کند و همه ى اطرافیان را سوداگران نفع طلب بداند
    هـ. تنهایى مُصیبتى: انسان ها وقتى در برابر مشکلات و مصایب و رنج ها قرار مى گیرند و دیگران را نیز همانند خود در مقابل این شرور، رنجور مشاهده مى کنند، احساس تنهایى و نا امنى مى کنند; به گونه اى که گویا کسى توان حل این مصایب را ندارد. این احساس تنهایى، به زمانى خاص یا شخص معیّنى محدود نمى شود; احساس تنهایى به ویژه در ساحت تنهایى عاطفى و تنهایى مصیبتى، منشاء آفات فراوان و حساسى است; از جمله این که انسان، احساس مى کند هیچ مشکلى توسط انسان هاى دیگر گشوده نخواهد شد و این امر باعث مى شود که نظام ارزشى از بین رفته و به دنبال آن زندگى و حیات دنیوى بى معنا گردد. بر اساس اطلاعات مؤسسه ى نظر سنجى آمریکا، 52% از آمریکایى ها مى گویند: ما تنها و افسرده ایم
    ادیان با اعتراف به خداوند عالم و قادر و خیرخواه و عاشق مطلق، ساحت هاى مختلف احساس تنهایى را پاسخ مى دهند; زیرا خداوندى که از درون ما با خبر است و به نیازهاى ما آگاهى دارد، آن قدر به ما نزدیک است که از روان ناخودآگاه ما نیز با خبر است; (أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ) انفال:24 (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).ق: 16خدا از من به من نزدیک تر است; او قادر مطلق و بر آورنده ى نیازهاى آدمیان است و عاشق مطلق و بى قید و شرط است. عشق او نیز از سنخ عشقِ دهندگى است نه عشقِ گیرندگى; یعنى، خداوندِ عاشق به معشوق نزدیک است تا نیازهاى معشوق را اولا و بالذّات براى او بر آورده سازد; بر خلاف سایر عشق ها که از سنخ گیرندگى یا ترکیبى از هر دو نوع اند
    حال اگر انسانى این احساس درونى را به حقّ تعالى پیدا کند، با مناجات و دعا و راز و نیاز، به او تقرب مى جوید و از آفات احساس تنهایى نجات مى یابد. تحمّل شداید، مشکلات و رنج ها بر او آسان مى گردد; احکام ارزشى براى او معنا پیدا مى کند و زندگى معنادار مى شود; اضطراب و دلهره رفع مى گردد و امید جانشین آن مى شود; و هم چنین عاطفه و عشق و محبّت به دیگران براى استمرار در مسیر عشق و محبّت به خدا قرار مى گیرد
    بنا بر این، روشن شد که اعتقاد به خدا و دین دارى، با پاسخ دادن به احساس تنهایى انسان، کارکرد مهم خود را نشان مى دهد و یکى از نیازهاى مشترک انسان ها را مرتفع مى سازد.

 

 

 

2.کاهش دادن ترس از مرگ 
ترس از مرگ، حالتى روانى است که بسیارى از انسان ها را دچار حیرت و گاه بحران مى نماید. دین و باورهاى دین، به ویژه اعتقاد به خدا و حیات اخروى، ترس از مرگ را مى کاهد. این کاهش توسط دین از چند راه تأمین مى گردد
الف. تفسیر مرگ به انتقال از عالمى به عالم دیگر و ابطال اعتقاد به نابودى و نیستى انسان
ب. حیات اخروى، ضامن عدالت است و به عنوان سراى دیگر، فاقد هر گونه ظلم و ستم و بى عدالتى و جبران کننده ى ظلم هاى دنیوى است; این معرفت، با تکوینى دانستن اعمال دنیوى و نتایج اخروى، تبیین بیش تر و بهترى پیدا مى کند و تواناتر از قایلان به قراردادى و اعتبارى خواندن رابطه ى دنیا و آخرت، حیات اخروى را تفسیر مى کند
ج. دین به عنوان ابزار مهمّى براى اتصال انسان به بى نهایت و رساندن او به مقام فنا و توحید وجودى و شهودى، دغدغه هاى کوچک ترى چون مرگ را کاهش مى دهد و انسان وارسته و عارف سالک را ـ که خواهان مقام محبّت و عشق است ـ نسبت به مرگ بى توجه مى سازد; زیرا عارفان الهى مى یابند که اولا، موجود کامل مطلق وجود دارد; ثانیاً، راهى براى اتصال و تقرب به آن قابل دسترسى است; ثالثاً، مسیر رسیدن به کمالات مطلق از جمله علم مطلق، قدرت مطلق و بى نهایت است; رابعاً، شرط لازم تقرب به خدا، اطاعت از اوامر و نواهى الهى است; خامساً، تصویر دین از رابطه ى انسان و خدا، هم به صورت رابطه ى عبد و مولا است و هم به شکل عاشق و معشوق و محب و محبوب; یعنى عارف سالک مى یابد که رابطه ى عاشقانه با رابطه ى خائفانه اجتماع پذیرند. خلاصه ى سخن آن که دین، آرمان ها و ارزش ها و معرفت هایى را به متدینان القا مى کند که مرگ را ناچیز مى پندارند
د. دستورات دینى و انجام فرایض و مناسک دینى، از نظر روان شناختى نوعى رضایت به انسان عطا مى کند و هر اندازه که احساس گناه کارى کم تر گردد، احساس ترس از مرگ نیز کاهش مى یابد
هـ. آموزه هاى دینى، دنیا را مقدمه ى آخرت و مدرسه ى انسان معرفى مى کنند و اندیشه ى نفى قیامت را با بیهوده دانستن آفرینش مترادف مى شمارد. (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ); مومنون:115  آیا پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و بازگشت شما به سوى ما نیست؟ 

 

3.کاهش رنج و تعب 
در این زمینه، سه پرسش اساسى وجود دارد: نخست این که چرا انسان ها رنج مى برند و چرا بدون رنج نمى توان زندگى کرد؟ دوم این که چرا همه ى انسان ها به یک سان رنج نمى برند؟ و سوم این که چرا رنج ها بى پاداش مى مانند؟ 
ادیان با این که منکر رنج زندگى نیستند; ولى با پاسخ دادن به پرسش هاى سه گانه، روان آدمى را براى تحمّل رنج ها آماده تر مى سازند. تعالیم انبیا نسبت به پرسش نخست که چرا آدمیان رنج مى برند، این گونه پاسخ مى دهند که
اولا، بسیارى از رنج هاى زاییده ى دست بشر است; یعنى رنج هایى وجود دارد که قابل اجتناب اند، ولى انسان با اختیار خود مقدمات آن ها را از جمله شتاب زدگى، بى توجهى به مصالح اجتماعى و... فراهم مى آورد; ثانیاً، پاره اى از رنج ها و شرور، اقتضاى ذاتى، تکوینى و طبیعى این جهان اند و عمومیت دارند; مانند پیرى، که ریشه کَن شدنى نیست، امّا با دستورالعمل هاى ادیان کاهش پذیر و قابل تحمّل تر است; ثالثاً، رنج ها و تعب ها براى آزمایش انسان ها و به تبع تکامل و تقویت آن ها ظاهر مى شوند
و امّا پاسخ ادیان نسبت به پرسش دوم، یعنى عدم تساوى رنج این است که رنج هاى اختیارى از آن کسانى است که مقدمات آن را فراهم آورده اند و بدین جهت، تعمیم پذیر نیستند; و رنج هاى طبیعى و تکوینى نیز براى همه ى انسان ها به صورت مساوى توزیع مى شود و اقتضاى زندگى این جهانى اند. رنج هاى آزمایشى نیز گرچه به یک سان نصیب آدمیان نمى شود ولى اعتقاد به آن در کاهش رنج مؤثر است
و امّا آموزه هاى دینى، پرسش سوم ـ یعنى بى پاداش بودن رنج ها ـ را با پذیرش پاداش هاى دنیوى و اخروى رنج ها پاسخ مى دهند. نکته ى قابل توجه دیگر این که رنج زمانى پدید مى آید که انسان به دنبال به دست آوردن تمام امور لذّت بخش باشد و با این غایت طلبى، دچار سرگشتگى شده و همیشه ناراضى مى گردد. و لیکن اگر آدمى تلاش کند تا اصول و قواعد اخلاقى بر زندگى شخصى او حاکم شود و یا به یک معشوق الهى سر سپرَد و عشق براى او فراهم گردد، رنج زدوده مى شود و عشق، زندگى او را فرا مى گیرد
و امّا آیاتى که تبیین کننده ى مطالب فوق اند
(وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ) بقره: 216         چه بسا چیزى خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ); بقره:155 هر آینه شما را با اندکى از ترس، گرسنگى و آفت در مال ها و جان ها و میوه ها مى آزماییم ومردان صبور و با استقامت را مژده بده
(وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ); نحل: 118ما به ایشان ستم روا نداشتیم لیکن خودشان به خودشان ستم نمودند
قرآن کریم بین سختى ها و آسایش ها تلازم قائل است و مى فرماید
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً); شرح:5و6 پس حتماً با سختى آسانى است l حتماً با سختى آسانى است
خداوند سبحان به جهت لطف خاصّى که به بندگان سالک و اولیا دارد، آن ها را گرفتار بلا مى کند
امام صادق)علیه السلام) مى فرمایند: « اِنَّ اللّهَ اِذا اَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاءِ غَتّاً. »خدا زمانى که بنده اى را دوست بدارد او را در دریاى شداید غوطهور مى سازد.

4.معنا دادن به زندگى آدمى 
معنادار کردن زندگى، یکى از مهم ترین نحله هاى مهم روان درمانى است که به نام معنا درمانى مطرح مى شود. اهمیّت این مطلب از آن جا روشن مى شود که زندگى ما منحصر به حیات بیولوژیک نیست، و براى این که از حیات خود بهره مند شویم و حقیقت زندگى را دریابیم، باید از پوچى دور بمانیم و این، جز از طریق پاسخ به پرسش هاى اساسى در باره ى فلسفه ى زیستن، یعنى از کجا آمده ام؟ در کجا هستم؟ به کجا مى روم؟ میسّر نیست; و دین به این پرسش هاى سرنوشت ساز پاسخ صریح و شفاف مى دهد و تاریکى ها و ابهام هاى زندگى را مى زداید. عقل گرچه تا حدودى به این پرسش ها پاسخ مى دهد، ولى محدودیت عقل، حاکى از ناتوانى آن در حل نهایى این پرسش هاست. بسیارى از انسان ها از زندگى روزمرّه ى خود بیزار مى شوند و گاه، حیات اجتماعى را رها مى سازند و گاه دست به نابودى خویش مى زنند. و این امور زاییده ى بى معنا خواندن زندگى و انحصار هستى و عالَم، به ماده و گرایش به بى دینى است. استاد مطهرى(ره) در باره ى خود کُشى صادق هدایت مى نویسد
«صادق هدایت چرا خود کُشى کرد؟ یکى از علل خود کشى او این بود که اشراف زاده بود; او پول توجیبى بیش از حد کفایت داشت; امّا فکر صحیح و منظم نداشت; او از موهبت ایمان بى بهره بود; جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه کار و ابله مى دانست; لذّت هایى که او مى شناخت و با آن ها آشنا بود، کثیف ترین لذّت ها بود، و از آن نوع لذّت دیگر چیز جالبى باقى نمانده بود که هستى و زندگى ارزش انتظار آن ها را داشته باشد; او دیگر نمى توانست از جهان لذّت ببرد ». زندگى در دو حال معنادار مى شود: نخست آن که شخص، یک سلسله اصول و معارفى را بپذیرد که زندگى را هدف مندانه سازد; دوم آن که با آموزه هایى چند، رنج را تحمّل پذیر و نامحسوس کند و آن را از زندگى بیرون نماید و به عبارت دیگر، زندگى با عشق، معنادار مى گردد. انسان بى دین براى زندگى خود هدف و عشقى قائل نمى شود; بر این اساس یا به نابودى خود دست مى زند و یا با رشد صنعت و تکنولوژى و نفى هر گونه قناعت در تولید، به نابودى سایر انسان ها و جهان مى اندیشد
شایان ذکر است که فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، در زمینه ى اضطراب، دلهره، ترس و معنادارى، بزرگ ترین دغدغه را داشته اند. مؤسس این تفکر، کى یرکگارد، با طرح اصالت وجود انسان، به اصل آن بحران ها پرداخته است; ولى این مکتب فلسفى، در نهایت به دو نحله ى الحادى و الهى تقسیم شد. تمام فیلسوفان الهى با اعتقاد به خدا عناصر معنادارى، ترس، دلهره و اضطراب را براى خود حل کردند; ولى فیلسوفان الحادى، هم چون آلبرکامو، از درمان این بحران ها اظهار عجز نمودند
5.حل تنازع و تعارض آدمیان
زندگى دنیوى و مادى انسان ها همراه با کشمکش و چالش هایى رنج آور است و اصولا مقوله هایى چون ثروت و قدرت و سایر امور دنیوى، رقابت پذیر و کشمکش زایند و تنها امور معنوى و باورهاى دینى اند که در تقلیل تعداد نزاع ها و تخفیف رنج هاى چالش ها توفیق دارند. بر این اساس، دین به سبقت در خیرات توصیه مى کند (فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ) بقره148-مائده: 48 ; امّا برترى طلبى در امور مادى را ـ از آن رو که مایه ى خصومت است ـ نهى مى کند و هم چنین به قول « یاسپرس » گناه موجب کشمکش است و دین با نهى از گناه، این نزاع ها را کاهش مى دهد. نتیجه آن که گرایش افراطى به امور مادى و ارتکاب گناه، منشاء نزاع آدمیان است و دین از هر دو عنصر نهى نموده است; زیرا ( إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى) علق: 6و7
6.کنترل افراد جامعه 
باورهاى اعتقادى، به ویژه اعتقاد به خدا و معاد، ضامن اجرایى ارزش ها و هنجارهاى دینى اند و این ضمانت اجرایى، در کنترل جامعه و سلامت آن نقش به سزایى دارد; به عبارت دیگر، افراد جامعه و حکومت با دو روش، کنترل و نظارت مى شوند; نخست، نظارت بیرونى که از طریق احکام جزایى و انواع مجازات ها صورت مى پذیرد; دوم، نظارت درونى که از طریق باورهاى اعتقادى تحقق مى یابد و این نوع نظارت، علاوه بر هزینه ى کم، تأثیر و نقش بیش ترى را ایفا مى کند
آیات عذاب و رحمت الهى نیز مؤیّد این کارکرد مهم دین اند
(وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ) ذاریات: 6بى شک جزاى اعمال واقع شدنى است
(إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ) مرسلات: 7 آن چه به شما وعده داده مى شود، یقیناً واقع شدنى است

7.تقدیم منافعِ مهم ترِ دیگران بر منافع شخصى 
باورهاى دینى، منشاء پیدایش انگیزه هاى عالى و همت هاى والا، جهت گذشتن از منافع شخصى این جهانى و توجه به منافع اجتماعى و در نتیجه فعلیت بخشیدن به انفاق و شهادت طلبى و ایثار و جان بازى است. هم چنان که باعث مقابله با ستم گران و بى توجهى به منافع زودگذر دنیوى است

8.جلوگیرى از بحران هاى روانى 
حب ذات و علایق ذات، زندگى آدمى را با آفات غم و اندوه و نگرانى و ترس به هم آمیخته است. غم و غصّه براى آن چه ندارد تا به او برسد، و ترس و نگرانى که مبادا حوادث روزگار آن چه را دارد از او بگیرد. ایمان به خدا، هر دو آفت را ریشه کن مى کند; چون ایمان به خداوندِ عالِم قادرِ حکیم و رحیم، او را وادار به انجام وظایفى مى کند که براى او مقرّر شده است; و با انجام وظایف بندگى مى داند که خداوند به عنایت حکمت و رحمت، او را به آن چه خیر و سعادت اوست، واصل مى گرداند; و از آن چه مایه ى شرّ و شقاوت اوست باز مى دارد. (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْ آخِرَهِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)یونس: 62-64  آن چه اعصاب آدمى را در این زندگى فرسوده مى کند، اضطراب ها و هیجان هایى است که از شادمانىِ دست یابى به علایق مادى، و افسردگى از نرسیدن به آن ها حاصل مى شود و لَنگر ایمان است که در طوفان این امواج به مؤمن آرامش و اطمینان مى دهد
(لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور) حدید:23
(الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) رعد:28

 9.نقش دین در همبستگى اجتماعى و کنترل رفتار اجتماعى انسان ها 
همبستگى و وفاق، اساس یک زندگى اجتماعى است و زوال آن موجب فرو ریزى ساخت جامعه و از هم پاشیدگى حیات اجتماعى است. از طرفى، هر فردى بر اساس غریزه ى خویشتن دوستى، نفع خویش را مى طلبد; گرچه به ضرر دیگران بینجامد و این حالت غریزى، موجب اختلاف درگیرى است. دین با تبیین حیات دنیوى و مقدمه خواندن آن براى زندگى اخروى و نیز دعوت به گرایش هاى معنوى و تربیت ویژه ى اخلاقى، این وحدت و انسجام و همبستگى را فراهم مى آورد. هم چنان که اوّلین ارمغانى که دین اسلام به ایران داد، تبدیل افکار و عقاید مذهبى متشتت به عقیده ى واحد بود.قرآن براى تداوم همیشگى، رفع اختلاف و دور نگه داشتن جامعه از اختلاف، پیروى از صراط مستقیم، تمسک به حبل اللّه، پذیرفتن داورى دین و توجه به شعایر الهى را پیشنهاد مى دهد. حضرت استاد وحید خراسانى در تبیین کنترل رفتار اجتماعى توسط دین مى فرماید: « انسان داراى شهوت و غضبى است که با غریزه ى افزون طلبى به هیچ حدّى محدود نیست; اگر شهوت مال بر او غلبه کند، گنجینه هاى زمین او را قانع نمى کند و اگر شهوت مقام بر او چیره شود، حکومت زمین او را کفایت نمى کند، مى خواهد پرچم قدرت خود را بر کرات دیگر برافرازد; (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ * أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاّ فِی تَباب)غافر:36-37 « هواى سرکش انسان با شهوت شکم و دامن و مال و مقام و استخدام قوه ى غضب براى اقناع هوسِ پایان ناپذیر خود، هیچ مرزى نمى شناسد و از پاى مال کردن هیچ حقّى صرف نظر نمى کند و نتیجه ى حیات انسان با چنین شهوتى جز فساد، و با چنان غضبى جز خون ریزى و خانمان سوزى نخواهد بود; زیرا قدرت فکر آدمى، با شکستن طلسم اسرار طبیعت و استخدام قواى آن، براى رسیدن به آمال نفسانى نامحدود خود، زندگى انسان بلکه کره ى زمین را که مهد حیات بشر است، به نابودى مى کشاند. (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ... روم:41. قدرتى که نفس سرکش را مهار و شهوت و غضب انسان را تعدیل و حقوق فرد و جامعه را تضمین و تأمین مى کند، ایمان به مبدأ و معاد و ثواب و عقاب است که با اعتقاد به خداوندى که (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ) حدید:4 و مجازاتى که (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرًّا یَرَهُ) زلزله 7-8 آدمى به هر خیرى وادار شده، و از هر شرّى بر کنار خواهد بود و جامعه اى بر مبناى تصالح در بقا و بر کنار از تنازع در بقا به وجود خواهد آمد
10. اعتراض به وضع موجود و دعوت به وضع مطلوب 
دین، همواره جامعه ى انسانى را به مسیر تعالى و رشد و توسعه فرا مى خواند و کژى هاى وسیع و خطرناک را هشدار مى دهد. پیامبران همیشه این روش را در جوامع بشرى به کار گرفته اند. به عبارت دیگر، آن گاه که مؤمنان بین معرفت علمى و باور ایمانى خود و وضعیت اجتماعى جامعه، تعارض و ناسازگارى مشاهده کنند و خواسته هاى حقیقى و اوضاع و احوال جامعه را ناسازگار ببینند، هیچ گاه به تغییر ایمان دینى رضایت نمى دهند; بلکه تلاش مى کنند تا جامعه را به وضع مطلوب نزدیک سازند و راه اصلاحات را دنبال نمایند و اگر جامعه پذیراى تغییر وضع نامطلوب نباشد، مؤمنان از ایمان و معرفت حقیقى خود اعراض نمى کنند و دین در ایجاد این تحولات نقش مهمّى دارد
برخى از نویسندگان غربى در این باره مى نویسند: « دین مى تواند به عنوان یک نیروى کار ساز، مردم را براى جست و جوى تغییر یا اعتراض علیه نظم موجود، بسیج کند. در این جا هم دین، نقش وحدت دهنده را ایفا مى کند ولى در جبهه ى مخالف... پیامبران از طریق اَعمال یا اصول اخلاقى شان، دین و آیین رسمى را به مبارزه مى طلبند و سامان مذهبى نوینى را بر پا مى دارند »
وقتى سخن از اعتراض به وضع موجود به میان مى آید، منظور این نیست که ادیان به جامعه اهمیّت نمى دهند. جنبه هاى اجتماعى احکام عبادى و معاملاتى اسلام و تقدم حقّ جامعه بر فرد و مصلحت عمومى بر مصلحت فردى، تشویق به ایثار، تعاون و همکارى توجه به اموال عمومى مانند زکات، خمس، غنایم جنگى، خراج، جزیه و...، و امنیت اجتماعى بر توجه دین اسلام نسبت به جامعه دلالت دارد; که جامعه ى مطلوب خواهان اوست
11.رهایى انسان از اسارت هاى ظاهرى و باطنى 
توحید در اسلام، به معناى رهایى و آزادگى و شکستن از قیود و زنجیرها و باز کردن راه تکامل به سوى آستان الهى است و یکى از اهداف بعثت پیامبران، همانا رهایى انسان از بردگى و اسارت بوده است و در دنیاى کنونى که انسان گرفتار انواع اسارت هاى ظاهرى و باطنى مانند اسارت تبلیغاتى شده، بیش از پیش به آزادگى و دین آزادگان نیازمند است. خداوند سبحان در آیه ى 157 در سوره ى اعراف مى فرماید: (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) اعراف:157  همان کسانى که آن رسول و پیغمبر ناخوانده درس را که وصف وى را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مى یابند پیروى کنند، پیغمبرى که به معروفشان وا مى دارد و از منکر بازشان مى دارد و چیزهاى پاکیزه را حلالشان مى کند و پلیدى ها را حرامشان مى کند، تکلیفِ گرانشان را با قیدهایى که بر آن ها بوده است بر مى دارد، کسانى که بدو ایمان آورده و گرامیش داشته و یاریش کرده اند و نورى را که به وى نازل شده پیروى کرده اند آن ها خودشان رستگاران اند

 12.نقش دین در تمدن و فرهنگ انسانى 
ادیان الهى و آسمانى در ترویج فضایل، آرمان ها، آداب مثبت و خصلت هاى نیکو، نقش مؤثرى داشته اند. اسپنسر در این باره مى گوید: « بیان آداب و فضایل جوامع که پایه ى تمدن آن هاست، ناشى از دین است »

 

13  .زدودن عقاید باطل و خرافى از جوامع انسانى 
خرافه ها و عصبیت هاى کور، بزرگ ترین مانع رشد و تکامل و ترقى انسان هاست که زدودن آن ها از مبارزه با شرک و بت پرستى، طاقت فرساتر است. تقلیدهاى کورکورانه از باورهاى باطل گذشتگان، مانند مادّه پنداشتن فرشتگان، نگرش منفى به زن و فرزند کشى، تکاثر اموال، تفاخر و ده ها بیمارى دیگر، تنها به دست دین زدوده شده اند و امروزه نیز با عصبیت هاى مدرن و خرافه هاى پست مدرن رو به روییم که زوال آن ها تنها توسط دین اصیل اسلام میسّر است

 14.پشتیبانى از اخلاق 
نقش دین در اخلاق و کارکرد اخلاقى دین، در گفتار دین و اخلاق آمده است; ولى در این جا به اجمال خواهیم گفت که گرچه بر مبناى حسن و قبح عقلى و ذاتى، عقل توان درک کلیات حسن و قبح اشیا و پاره اى از جزئیات را دارد; ولى انسان در بخش مهمّى از مصادیق حسن و قبح به شریعت و دین محتاج است; علاوه بر این که در مدرکات عقل نیز احکام اخلاقى دین، نقش تقویت کننده اى را ایفا مى کند و هم چنین عقاید و باورهاى دینى، پشتوانه و ضامن اجرایى اخلاق اند; علاوه بر این که دین در پیدا کردن هویت اخلاقى به افراد مدد مى رساند
15
.راه حل مناسب براى امور جبران ناپذیر 
یکى از کارکردهاى مثبت دین این است که احکامِ امور تجربه ناپذیر و یا تجربه پذیر و جبران ناپذیر را براى انسان ها بیان مى کند; زیرا این ها امورى هستند که اگر بشر براى کشف ضرر و زیان و سود آن ها بخواهد دست به تجربه بزند، بعد از کشف ضرر جبران ناپذیر آن، توان رفع آن را ندارد; مانند ضررهاى ناشى از آزادى هاى جنسى، مواد الکلى و مخدّر و... که مکاتب امپریسم و پوزیتویسم و تجربه گراى افراطى را دچار بحران کرده است
16.سیر و سلوک عرفانى 
ارتباط انسان با خدا و کیفیت سخن گفتن با او، یکى از مهم ترین نیازهاى معنوى انسان است که توسط دین تبیین مى گردد
دین با ارایه ى برنامه ها و دستورالعمل ها، انسان را به تجربه ى عرفانى و علم حضورى و شهودى سوق مى دهد و آن را از کجى ها و راه هاى منحرف باز مى دارد. اگر عارفانى هم چون حارثه بن زید در صدر اسلام به مقام رؤیت شهودى حقّ و گشودن چشم برزخى رسیدند و در عرصه ى اجتماعات نیز پیامبر را یارى نموده و مقام وحدت و کثرت را یافتند، به جهت درس آموزى از مکتب پیامبر بود
گفت پیغمبر صباحى زید را *** کیف اصحبت اى رفیق با صفا 
گفت عبدا مؤمنا باز اوش گفت *** کونشان از باغ ایمان گر شگفت 
گفت تشنه بوده ام من روزها *** شب نخفتستم ز عشق و سوزها 
این مقام و منزل، حارثه بن زید را به جایى رساند که گفت
بهشتى ها را مى بینم که یک دیگر را زیارت مى کنند و از لبان هم بوسه به غارت مى برند و ستیز و عناد جهنمیان را نیز مى بینم. دین، علاوه بر نشان دادن طریقت و سیر و سلوک عرفانى، نحوه ى سخن گفتن و تبدیل علم حضورى به حصولى را به ما یاد مى دهد تا گرفتار شطحیات و جمله هاى کفر آلود نگردیم

نقش نماز در بهبود روابط خانواده

 

تا روي دلت سوي خرابات نباشد

آگاهيت از سر مناجات نباشد

اي زاهد خودبين، به خدا راه نيابي

تا عاشقيت حاصل اوقات نباشد

جز يار نبيني اگر ديده شود باز

رو ديده بجو حاجت اثبات نباشد

عكس رخ جانان نپذيرد دل تنگت

گر سينه تو پاك چو مرآت نباشد

دو صيقل اخلاص، بزن لوح درون را

كاين كار ، به تزوير به طامات نباشد

جز نامه انسان، كه ز عشقش شده نامي

كس در خور اين فخر و مباهات نباشد

 

خانواده كوچك ترين واحد اجتماع است كه توانايي و بازدهي جامعه به آن بستگي دارد. امروزه جوامعي موفق هستند كه خانواده هاي موفق دارند. در واقع، جامعه چيزي جز بسط خانواده نيست. بسياري از مشكلات اجتماعي و فرهنگي جهان غرب از بحران خانواده ناشي مي شود.

نماز از سه جهت بنيان خانواده را تقويت مي كند كه فضای معنوی یكی از این جهات است.

از آن جا كه سلامت و آرامش خانواده منوط به ايجاد روح معنويت و ياد خدا در فضاي خانه و ايجاد فضايل اخلاقي در افراد خانه است، نماز با ايجاد فضاي معنوي در خانه، آرامش رواني اعضاي خانواده را تأمين مي كند و سبب تقويت بنيان روابط آنها مي شود. در اين فضاي معنوي است كه انجام شعاير ديني و تربيت مذهبي فرزندان به راحتي انجام مي شود و آينده خانواده تضمين مي گردد.

محبت یكی دیگر از جهاتی است كه باعث محكم نگه داشتن بنیان خانواده ها می شود.

بارزترين ويژگي خانواده در محبت بين اعضاي آن جلوه مي كند و در هيچ يك از گروههاي اجتماعي محبت متقابل به اين صورت شكل نمي گيرد. اين كانون گرم خانواده است كه پناهگاه اهل خانه در برابر ناملايمات زندگي است.

نماز سبب تحكيم محبت در بين اعضاي خانواده مي شود. يكي از عوامل اصلي ايجاد محبت، تواضع است و می دانیم كه اگر نمازی با تواضع و خشوع انجام شود، كبر را از بين مي برد و این حالت تواضع خود به خود در تمامی مراحل زندگی جلوه می كند و در رفتار و اعمال آدمی تأثیر می گذارد. يكي ديگر از عوامل ايجاد محبت ايمان به خداست كه نماز آن را متجلي مي كند. در روايات اسلامي نيز تصريح شده كه تواضع و ايمان از عوامل ايجاد محبت است.

باروري شخصيت هم سومین موردی است كه موجب پایداری و دوام خانواده ها می شود.

اما ابتدا :

واژه شخصیت و معنای آن

" شخصيت " در تعريف روان شناسي و روان پزشكي، معرف مجموعه اي از صفات، رفتارها، افكار و تمايلات عاطفي و هيجاني هر فرد مي باشد كه او را از ديگران متمايز مي كند.

دانش امروز، عوامل شكل دهنده شخصيت انسان را در دو گروه دروني و بيروني طبقه بندي مي نمايد. صرف نظر از عوامل دروني و جسمي تأثيرگذار بر روي شخصيت ( از جمله مسائل ژنتيكي، وضعيت فيزيكي و ظاهري بدن، مسائل هورموني و كیمیاوی و ...)، عوامل بيروني یا (محيطي) نقش عمده اي را در شكل دادن به شخصيت انسان ايفا مي كنند.

اين عوامل بيروني شامل مواردی همچون تأثير والدين و خانواده، عوامل فرهنگي ـ اجتماعي و تجارب زندگي می شود.

با توجه به نقش اين عوامل بر شكل گيري شخصيت، مي توان رسيدن به ثبات شخصيت و برخورداري از آرامش و پايداري شخصيتي را يكي از ايده آل ترين، خواسته هاي بشري دانست، چرا كه وجود ناهنجاري در هر كدام از عوامل شكل دهنده شخصيت مي تواند اثرات فاجعه آميزي مثلاً به صورت اختلالات پيچيده و متعدد شخصيتي به بار آورد.

اما بي ثباتي شخصيت دلالت بر يك نوع شايع از اختلال شخصيت دارد كه مبتلايان به آن از تغييرات دائمي حالات و رفتارها و افكار رنج مي برند، به نحوي كه هر لحظه به رنگي در مي آيند و نغمه جديدي ساز مي كنند.

اين بيماران بدون آن كه با عنوان بيمار شناخته شوند، به وفور در جامعه حضور دارند و كساني هستند كه از كمترين درجه سازگاري و انطباق در خانه، مكتب، محل كار يا حتي در امر ازدواج برخوردارند. به عنوان مثال به تغيير مكرر شغل مي پردازند يا گروه و جناح سياسي خود را پيوسته تغيير مي دهند.

مبتلايان به اين اختلال در واقع از بيماري "بي ثباتي عمومي شخصيت" رنج مي برند .

در این بین "نماز" مي تواند ايفاگر نقش بسيار مهمي در پيشگيري و درمان اين اختلال عميق شخصيت باشد.

پذيرفتن و تسليم مطلق در مقابل "يك دين"و پيروي از "يك مذهب" و پيمودن "يك راه" كه همانا صراط مستقيم است، ويژگي مهم و برجسته نمازگزاران است. نمازگزار ضمن تكرار مكرر "يك مجموعه " از الفاظ و اذكار واحد طي نمازهاي روزانه خود، پيوسته "يك عقيده واحد" و "يك خط مشي مشخص" را در زندگي خود دنبال مي كند و بدين ترتيب گويي "يك شخصيت ثابت" و "يك روش و منش معين" و "يك ايدئولوژي هميشگي" را براي خود انتخاب مي نمايد و در حين تكرار جزء به جزء اصول اساسي ايدئولوژي خود در نماز (كه همگي آن اصول در مضامين نماز متجلي است)، پيوسته به تثبيت شخصيت واحد و ثابت خود مي پردازد. بدين ترتيب براي آن گروه كه نماز را تكرار مكررات مي دانند، شايد توجه به همين يك نكته كافي باشد كه در وراي این تكرار هميشگي، موهبت بزرگ ثبات شخصيت و تعادل كامل رواني نهفته است كه مي توان آن را به نوعي سر منشا تمام موفقيتهاي بشري در عالم ماده و معنا دانست.

خانواده اي كه از افراد با شخصيت و با ثبات تشكيل شده باشد، داراي استحكام در روابط است.

یكی از آثارتربيتي نماز، ثبات شخصيت است. انسان با نماز خواندن و اتكا به خدای متعال خود را تنها احساس نمی كند و همیشه در تمامی مشكلات، به نیروی قوی تری مراجعه می كند و از بارگاه خدای متعال استمداد جسته و به او توكل نموده امورات خود را هر چند دارای فراز و نشیبهای فراوان باشد با خوبی و با موفقیت سپری می كند. نماز این احساس را در او بیشتر می نماید و از اعتماد به نفس خوبی برخوردار می شود كه باعث باثبات تر شدن شخصیت او می گردد. اعضاي خانواده كه منظم، نظيف، مودب، متين و باوقارند، احساس ثبات مي كنند، قادر به تمركز ذهن هستند و مي توانند در آينده خانواده اي ايده آل را تشكيل دهند.

نماز، با توجه به كاركردهاي تربيتي اش در ايجاد چنين فضايي بسيار مؤثر است. خانواده اي كه چنين اعضايي داشته باشد بسيار مستحكم و نظام مند خواهد بود و اگر اين روابط به جامعه بسط يابد، اجتماع همانند خانواده اي بزرگ خواهد شد.

اما این قسمت را با دعایی این گونه از سيّد السّاجدين امام زين العابدين (ع) كه در مناجات با حضرت حق، عرضه مي‌دارد به پایان می رسانیم.

اي معبود من! كيست كه شيريني محبّتت را چشيده باشد و آن گاه از تو روي گردان گشته و ديگري را به جاي تو مقصد و محبوب خود قرار دهد؟!.

و كيست كه با قُرب تو مأنوس گشته باشد و آن گاه دل به ديگري بستن و به غير تو پيوستن را به سّر ضمير خويشتن راه دهد؟

نقش نماز در آرامش رواني خانواده

آيه شريفه‌ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏» رعد: 28 حكايت از آن دارد كه با ياد خدا دل‏ها آرامش مي گيرد. دل پايگاه نفس آدمي است و آنگاه كه دل آرام گيرد، نفس انسان نيز اطمينان مي‏يابد. پس براي داشتن دلي آرام و قلبي مطمئن بايد به ذكر باري تعالي پرداخت. ذكر اكبر خدا نيز نماز است و قرآن مي‏فرمايد: «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر» عنکبوت: 45 نتيجه آن كه چون گويندگان ذكر الهي كه دل هايي آرام و نفوسي مطمئن دارند، گرد هم آيند و خانواده اي را شكل بخشند، آن خانواده از آرامش برخوردار است و در خانه آرام، صفا و صميميت موج مي زند و مالامال از نور خداست.
در خانه ما رونق اگر نيست صفا هست
هر جا كه صفا هست در آن نور خدا هست
نماز خواندن و انجام عبادت، براي نمازگزار آرامش رواني پديد مي آورد و دل مؤمن را امنيت مي بخشد، آن هايي كه توفيق بيشتري در برگزاري نماز داشته اند، به آرامش بيشتري نيز دست يافته اند. يعني آن ها كه علاوه بر انجام فرايض مبادرت به خواندن نوافل نيز نموده اند، در بررسي‏هاي موردي آرامش بيشتري را گزارش كرده اند و همين باعث شده تا ديگران را نيز به انجام نوافل توصيه كنند. سخن چنين كساني اين است كه:
برخيز كه عاشقان به شب راز كنند
گرد در و بام دوست پرواز كنند
هر در كه بود فراز بر خود بندند
الا در دوست را كه شب باز كنند
آنان حلاوت عبادت خالص در شب و رازگويي با خداوند عالميان را دريافته‏اند، چرا كه شب فرصتي مناسبتر براي عبادت بي رياست. قرآن ميفرمايد: « إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلا» مزمل:6 پس فقط صاحبان خلوص و عاشقان عبادت خدا، شيريني راز و نياز با او را درمي‌يابند و مي‏توان گفت:
شرح اين واقعه را مرغ سحر داند و بس تو چه داني كه شب سوختگان چون گذرد
پس برگزاري نماز به طور مداوم و محافظت بر آن، رمز دست يافتن به آرامش رواني است. اينك به اختصار برخي از نقش هايي كه نماز در آرامش رواني دارد، مرور مي‏كنيم:

1ـ عدم احساس گناه و يا كاهش آن
آدمي آنگاه كه به سجاده مي نشيند تا با خدا راز گويد، بايد هوشيار باشد. چرا كه قرآن مي فرمايد «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏» آنگاه كه مست هستيد، نزديك نماز نشويد. پس لازمه مقبوليت و پذيرش نماز، دور بودن از ناهشياري و مستي است.
نماز آدمي را از فحشا و منكرات باز مي‏دارد. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ » (عنکبوت: 45 )شرب خمر، مستي، غفلت و ديگر

گناهان و آلودگي ها در پرتو نماز محو و نابود مي‏شوند. با حذف گناهان فضاي روح و روان انسان پاك و مصفّا مي‏شود و در نتيجه آرامش و اعتماد به نفس به دست مي‏آيد. نماز شستشوگر روان از گناه است و قلبي كه در آن تاريكي گناه نباشد از آرامش و اطمينان و صفا لبريز مي‏شود. چنان كه پيامبر فرموده انساني كه نمازهاي پنجگانه را به جاي مي آورد، مانند آن است كه در رودي پنج بار شنا كرده و از آلودگيها به در آمده است. پس نماز مانع ابتلا به آلودگي و گناهان است و نيز به سبكي بار گناه آدمي مي انجامد. زيرا قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» (هود :114 )به درستي نيكي ها، بدي ها و گناهان را مي زدايند و از بين مي برند و نماز يكي از برترين حسنات است.
پس اگر احساس گناه را عامل ايجاد اضطراب و نا امني بدانيم و گناه نكردن و يا انجام عملي را كه گناه و احساس گناه را تخفيف بدهد وسيله ايجاد مانع انجام گناه مي‏گردد و اگر فردي گناهي را مرتكب شده انجام نماز كه يكي از حسنات ممتاز است ـ گناه او را تخفيف مي‏دهد و آدمي در اثر عدم انجام گناه و يا داشتن احساس تخفيف گناه آرامش پيدا مي‏كند، مي‏توان نتيجه گرفت كه به اين دليل نماز عامل مهمي در جهت دست يافتن به آرامش رواني است و چون اين امر در خانه رخ دهد، و يكايك اعضاي خانواده نمازگزار باشند، همگي با هم آرامش رواني را در خانه به ارمغان مي آورند و در پناه آن با موفقيت زندگي مي كنند. زيرا احساس گناه در همه آنان كاهش مي‏يابد.
امروزه كه مسأله بزهكاري و به ويژه بزهكاري‏هاي نوجوانان در سراسر جهان، ذهن انديشه وران را به خود معطوف نموده است، اگر بتوانيم فرهنگ خواندن نماز را گسترش دهيم ميتوانيم مانع بروز بزهكاريها شده و يا آنها را به ميزان قابل توجهي كاهش دهيم. تجارب نگارنده در كانون اصلاح و تربيت تهران نيز حاكي از آن است كه در ميان بزهكاراني كه در كانون حضور مييافتند، نوجوانان نمازگزار كمتر بودند. پس با توجه دادن نوجوانان و ديگر اعضاي خانواده به نماز، تحقق بخشيدن به خانواده‏اي بسامان را زمينه سازي نماييم. چرا كه با عدم ارتكاب جرم توسط اعضاي خانواده، آرامش بر آن حكمفرما مي‏شود. و ديگر كسي نگران ارتكاب جرم توسط ديگري نيست و از عاقبت بد ديگري نمی هراسد. زيرا كه نماز آنان را از فرجام بد مصون داشته است.
2ـ وحدت شخصيت و انسجام خانوادگي
خواندن نماز موجب دست يافتن به وحدت شخصيت مي‏شود. شخصيت برخوردار از توحيد به گونه‏اي است كه جنبه‏هاي گوناگون آن با يكديگر در تضاد نيستند. يعني فرد آنچه كه در اعتقاد بدان باور دارد، در عمل نيز بر اساس باورهاي خويش عمل میكند و چون اينگونه رفتار ميكند، خود نيز در خويشتن تضاد نمي يابد و در نهايت به يكپارچگي (خويشتن) دست مي یابد به نحوي كه جنبه اي از شخصيت فرد، جنبه ديگر شخصيت او را تأييد میكند و انسان به هنگام برخورد با او احساس مي‏كند كه با فردي هماهنگ و بسامان مواجه شده است. حال بايد پرسيد نماز چگونه موجبات تحقق وحدت را در شخصيت آدمي فراهم مي‏آورد؟
انسان مؤمن به هنگام نماز سخن از خداي واحد و يگانه به ميان مي‏آورد، او را اللّه خطاب ميكند و رب عالميان مينامد. (آيه قل هو اللّه احد به نحو بارزي حكايت از وحدت باري دارد.) و همين باور داشتن به خداي يگانه، پيام آور وحدتي دروني براي آدمي است. آنچه كه باعث تشتت و تفرقه مي شود، ايمان داشتن به ربّ هاي گوناگون است. قرآن مي فرمايد:
«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار» یوسف:39 آيا داشتن ربهاي متفرق خوب است يا ايمان داشتن به خداوند واحدي كه قهار است؟ قرآن وجود خدايي جز خداي يگانه را نفي ميكند و ميفرمايد: « لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا » (انبیاء:22) و بر فرض محال اگر چنين مي‏شد فساد درون آدمي را نيز به علت تعدد الهه در بر ميگرفت و آنان كه اكنون، به وجود ارباب متفرق قائلند، از وحدت دروني بي بهره و در شخصيت خود داراي تضاد هستند.
اعضاي خانواده نيز اگر همه با يكديگر به ا قامه نماز بپردازند و همه به وحدت دروني دست يابند، در بيرون نيز با يكديگر همگوني و هماهنگي خواهند داشت و اين موجبات آرامش رواني را براي آنان در پي خواهد داشت. زيرا نه با يكديگر تضادي دارند و نه والدين با فرزندان خويش اختلافي جدي خواهند داشت.
سؤال اين است كه چه كساني بيشتر فرزندان را در موقعيت مضاعف قرار مي دهند. آنها كه در درون خويش تضادي دارند و يا آنها كه با ديگري داراي تضاد هستند. نماز، تضادهاي دروني فرد را كاهش مي‏دهد. زيرا كه به شخصيت فرد وحدت و يكپارچگي ميبخشد و ديگر آن كه افراد وحدت يافته در سايه نماز را با يكديگر منسجم و متحد مي‏سازد. لذا بين آن‏ها تفرقه و تضادي جدي و عميق وجود ندارد و تعارض مهم هم در خانواده ديده نميشود. در اثر نبود تعارض و يا از بين رفتن آن، كمتر شاهد بروز اضطراب در محيط خانه خواهيم بود. بدين ترتيب امنيت بيروني در محيط خانواده حاصل امنيت دروني اعضاي آن است كه در پرتو انوار الهي ظهور و بروز پيدا ميكند. پس نماز مي‏تواند وحدت و امنيت دروني و بيروني را فراهم آورد و محيط خانواده را متحد و يكپارچه سازد تا همگي به راحتي بتوانند به ريسمان الهي چنگ زنند و متفرق نگردند «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: 103) . بدين ترتيب ملاحظه مي شود افرادي كه به وحدت دروني دست يافته اند در وحدت بخشيدن به محيط بيروني (كه يكي از مصداق‏هاي آن خانواده است) توفيق بيشتري دارند و وحدت در خانواده يكي از رموز آرامش آن است.
3ـ افزايش اعتماد به نفس
نماز خواندن موجبات افزايش اعتماد به نفس را فراهم مي‏آورد. زيرا وقتي آدمي با خدا سخن ميگويد، از او استعانت مي‏جويد. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين‏» توان بيشتري را در خود احساس مي كند كه ناشي از اتكاي به خداي تعالي است و داشتن چنين نقطه اتكايي باعث افزايش اعتماد به نفس در فرد ميگردد. او در اين حال خود را بسان قطره اي ميداند كه با دريا پيوند خورده است.
قطره درياست اگر با درياست ور نه او قطره و دريا درياست بدين ترتيب درمييابيم كه آدمي از خويشتن مفهوم بهتري خواهد داشت و تصور وي از خود در مرتبه بالاتري قرار ميگيرد و مفهوم خود در نزد او تعالي مييابد و اين همه موجب افزايش اعتماد به نفس در فرد ميگردد. از سويي خواندن نماز باعث افزايش موفقيتهاي او در زندگي می شود. زيرا نماز، نقش مددرساني دارد چنان كه قرآن مي فرمايد: « وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ » بقره: 45 از نماز و روزه كمك بجوييد. انسان برخوردار از امدادهاي ناشي از اقامه نماز، فردي موفق‏تر است و موفقيت هاي روز افزون، اعتماد به نفس و افزايش آن را در پي دارد و نماز گزاران پيوسته اميدوار به ا مدادهاي الهي هستند. اولياي الهي كه خوب نماز مي خوانند نه مي ترسند و نه محزون مي شوند. « أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» یونس: 62 و آدمي كه نه مي ترسد و نه محزون است، از آرايش رواني برخوردار است.
در محيط خانواده‏اي كه اعضاي آن نماز را بر پا مي دارند و همگي از اعتماد به نفس خوبي برخوردارند، فضاي آرامي حاكم است و اعتماد به نفس يكديگر را تقويت مي‏نمايند. آنان همچون ظروف مرتبطي هستند كه به هنگام برداشتن آب از يكي از آن ظرف ها، ظرف هاي ديگر جاي خالي آن را پر مي كنند، با اين تفاوت كه در اينجا، اعتماد به نفس خود آنان كاهش نمي يابد. در حالي كه وقتي ظرف هاي مرتبط، جاي خالي شده آب ظرفي را پر مي كنند، از ميزان كمتري از آب برخوردار مي شوند.
آن ها شكرانه بازوي توانا را به گرفتن دست ناتوان مي دانند و دست افتادگان را به هنگام ايستادن مي گيرند و بدين ترتيب آن ها كه از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند، در محيط خانواده، زمينه افزايش اعتماد به نفس را در ديگر اعضاي خانواده فراهم مي كنند تا آنها هر چه بيشتر استعدادهاي خويش را به كار گيرند و به درجه بالاتري از شناخت معبود و عبادت دست يابند و به خود شكوفايي برسند، به نحوي كه همه استعدادها و تواناييهاي خويش براي عبادت خدا را به فعليت برسانند. نماز در اين راه نقش مدد رساني را بر عهده دارد. انساني كه به خود شكوفايي رسيده از آرامش بيشتري برخوردار است. اولياي الهي مصداق بارز چنين حالتي هستند، زيرا توانسته اند همه توان خويش را در راه عبادت معبود به كار گيرند.
4ـ بالا رفتن عزت نفس
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز را معراج مؤمن دانسته و مي‏فرمايد: الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِن‏. انساني كه عروج يافته و اوج گرفته است، از عزت نفس برخوردار است. عزت نيز با رفتن به پيشگاه معبود حاصل مي‏شود و به تعبير سعدي انسان جز با رفتن به درگاه الهي عزت نمي يابد.
عزيزي كه هرگز درش سر بتافت به هر در كه شد هيچ عزت نيافت و اگر مي گويند «عزت طلب و بزرگي آموز» همه حكايت از آن دارد كه آدمي براي عزتمندي خويش ارزش فراواني قائل است و آن ها كه نفس خويش را داراي عزت مي دانند، كمتر تن به خطاها و امور ناپسند ميدهند. علي (عليه السلام) مي‏فرمايد: «من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته» هر كس كه نفسش در پيشگاه او ارزشمند باشد شهوات در نزد او خوار است و بي‌مقدار.
كارل راجرز كه بنيانگذار روش مشاوره غير مستقيم است، اظهار مي دارد، دانش آموزي كه از عزت نفس بالاتري برخوردار است كمتر تن به تقلب مي دهد و نظريه تعهد مكبر حكايت از آن دارد كه اگر شخص احساس بي آبرويي كند، راحت تر تن به ارتكاب جرم مي سپارد. نماز كه آدمي به هنگام اداي آن سر بر آستان معبود مي سايد. و پيشاني خويش را به رسم تواضع و بندگي به خاك مي گذارد، باعث مي‏شود تا موجبات رستگاري انسان فراهم شود. اين سجده كه خضوع (تواضع بدني) است و خشوع(تواضع قلبي)، موجبات اعتلاي آدمي را فراهم مي سازد «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» مومنون:1-2 و در اثر بندگي آدمي بد مقامي بالا و والا مي رسد و به قول صائب تبريزي:
ذره به آفتاب رسيد از فتادگي بنگر كه از كجا به كجا مي توان شدن
و سعدي رمز برخورداري از فيض را افتادگي دانسته و مي‏گويد:
افتادگي آموز اگر طالب فيضي هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
پس تواضع در مقابل خالق رمز كمال آدمي است و انسان برخوردار از كمال در همه جا و از جمله محيط خانواده احترام ديگران را پاس مي دارد و نياز به داشتن عزت نفس و برخورداري از احترام، به نظر «مازلو» يكي از نيازهاي اساسي رواني آدمي است كه با تأمين آن سلامت رواني انسان تأمين مي گردد به نحوي كه او را از تعادل رواني برخوردار مي سازد. در خانه‏اي كه پير و جوان و كودك و خردسال همه از احترام و عزت نفس بهره گرفته ا ند همه مي توانند از آرامش رواني برخوردار باشند. در خصوص احترام به پيران و كودكان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايد: « لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنَا.» از ما نيست كسي كه به كودكان ما ترحم و لطف نكند و بزرگترهاي ما را محترم نشمارد. پس در خانه اي كه همه در برابر معبود متواضعند و حرمت يكديگر را نمي شكنند، همه از عزت نفس برخوردارند و ضمن برخورداري از آرامش رواني تن به جرائم نيز نمي دهند اما دور شدن از وادي بندگي و عدم انجام فرايض ديني، آدمي را به بندگي اين و آن مي‏كشاند و اين در اثر نداشتن آگاهي و بصيرت است و اقبال در وصف آنان مي‏گويد:
آدم از بي بصري بندگي آدم كرد گوهري داشت ولي صرف قباد و جم كرد
گويي از خوي غالمي ز سگان پست تر است من نديدم كه سگي پيش سگي سر خم كرد انسان هاي ره يافته جز بر درگاه معبود ازلي سر نسايند و پيوسته به عبادت او مي شتابند. علي (عليه السلام) فرمود؛ لا تكن عبد غيرك لقد جعلك اللّه حرّا. بنده ديگري مباش بدرستي كه خدا تو را از آزاد آفريده است و خداوند عزت را از آن خود، رسول خود و بندگان مؤمن خويش مي داند و مي‏فرمايد: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين‏. (منافقون: 8  )
5ـ معنا دادن به زندگاني
ويكتور فرانكل كه خود بنيانگذار مكتب سوم درماني دين و مكتب معنا درماني است، در كتاب خود كه آن را «انسان در جستجوي معنا» ناميده است، بر اين باور است كه انسان آنگاه از سلامت رواني برخودار است و آنگاه آرامش را لمس مي‏كند كه در زندگاني خود احساس معنا كند و او در وهله نخست عشق را عامل ايجاد چنين معنايي مي‏داند كه عشق به يك آرمان و عشق به ديگري مورد نظر اوست و او خود مي نويسد كه يكبار يك عالم يهودي كه معناي زندگاني را از دست داده بود، نزدم آمد و من با ايماني كه در وجودش بود زندگي او را معني دار ساختم. او به درمانگرها توصيه مي‏كند كه در موقع درمان بيماران رواني تلاش كنيد كه زندگي آن ها را معني دار نماييد. زيرا بيمار رواني كسي است كه معناي زندگي را از دست داده است. عبادت و نماز نيز مي تواند زندگي آدمي را معنا بخشد و براي آدمي حياتي طيب را فراهم آورد كه مالامال از معناست. و قرآن مي فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً‏ » نحل: 97
يعني هر كسي اعم از زن و مرد عمل صالح انجام دهد او را به حياتي پاك و طيب زنده مي‏گردانيم.
فرانكل مي‏گويد: آنان كه داراي زندگي معني دار بودند، افراد مقاومي بودند كه خود را تسليم مرگ و خودكشي نمي كردند. يعن عشق به زندگي آنان معنا داده بود و او رمز پايداري آنان را در عاشق بودن آن ها مي داند و چه نيكو گفته است حافظ.
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق  ثبت است در جريده عالم دوام ما
برترين عشق نيز عشق به خالق است و نزديكترين حالت آدمي هنگامي است كه سر به سجده مي‏نهد. در اينجاست كه مي‏توان به يكي ار رازهاي طولاني بودن سجده هاي امام زين العابدين (عليه السلام) پي برد و سخنان پر حلاوت عشق را خوش و زيبا تفسير نمود و گفت:
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
پس نماز كه برترين جلوههاي عشق را به نمايش مي گذارد، مي تواند در خانواده، زوجين را به يكديگر علاقه مند و عطوف نمايد و آنان كه عاشق خدايند، جلوه هاي ديگر خالق را نيز دوست مي‏دارند و به همسر و فرزندان خويش به عنوان نشانه هاي خالق مي نگرند و در ميان آن ها عشق و علاقه فراوان است و به تعبير قرآن «رحماء بينهم» را مد نظر قرار مي دهند و چون به شكرگزاري معبود مي پردازند، نمي توانند نسبت به مخلوق خدا شاكر نباشند. چرا كه «من لم يشكر المخلوق، لم يشكر الخالق» در خانه اي كه تشكر و سپاسگذاري از يكديگر وجود داشته باشد دلسردي ها و ناپايداري ها ره نمي يابد و اين ابراز عشق و علاقه و سپاس و تشكر احساس تعلق به جمع خانواده را پديد مي آورد، كه يكي ديگر از نيازهاي اساسي رواني است كه با تأمين آن تعادل و بهداشت رواني فرد تحقق مي يابد. نماز اگر چه به معناي بندگي در برابر خالق است ا ما دل آدمي را رقت مي بخشد و او را به سوي محبت به مخلوق سمت و سو مي‏دهد و جمعي صميمي را در محيط خانه پديد می آورد، چرا كه اگر مسلمان از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) الهام نگيرد و رقيق القلب نباشد، اعضاي خانواده و ديگران از گرد او پراكنده مي‏شوند و قرآن خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايد: كه « لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ » آل عمران: 159

اي پيامبر هر آينه اگر تو سخت دل بودي مردم از گرد تو مي پراكندند.
وجود دل هاي پر محبت و با صفا كانون خانواده را گرم و روابط عاطفي را در آن مستحكم مي سازد و آدمي در برخورد با افراد صميمي و مهربان كمتر احساس آزردگي و سرخوردگي مي كند و خود را در محيطي آرام و سرشار از روابط گرم مي يابد زيرا عبادت و نماز به زندگي او معنا داده و آرامش بخشيده است.
6ـ كاهش فشارهاي (استرسهاي) رواني
نماز موجب كاهش استرس ها مي گردد و فشارهاي روحي را كم مي كند. زيرا آنگاه كه آدمي در برابر خالق متعال مي‏ايستد و لب به نماز و دعا مي گشايد و او را رحمن و رحيم خطاب مي‏كند، اميد به رأفت و رحمت در دلش موج مي زند و آن‏گاه كه اشك ندامت از چشمانش جاري ميشود، و دردهاي خويش را با خدا باز مي‏گويد، پالايش رواني انجام مي‏شود و انسان خود را سبك‏تر از قبل مي يابد چون به بندگي خدا تن مي‏دهد و با تأكيد مي گويد: « إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين‏ » فقط تو را عبادت مي‏كنيم و فقط از تو ياري مي جوييم. شانه را خالي از فشار بار بندگي غير مي‏كند. زيرا كمترين استرس و فشاري مانند استرس ناشي از بندگي غير خدا آدمي را مي آزارد و لذا آنگاه كه شهادت مي‏دهد كه خدايي غير از خداي يكتا نيست «اشهد ان لا اله الاّ اللّه» احساس آرامش مي كند.
پس در نماز اذكاري وجود دارد كه بيان آن‏ها و بازگو كردن آن كلمات ارزشمند كه آدمي بر نفس خود تلقين مي كند به او آرامش مي بخشد و بهداشت رواني او را تأمين مي‏نمايد و افراد فاقد استرس هاي رواني، در خانواده و در برخورد با ديگران فشار و دشواري كمتري را متوجه آنان مي سازد و خانواده نيز از فضايي آرام و كم استرس برخوردار مي گردد.
درمان و يا كاهش افسردگي
آن كس كه خوب و نيكو نماز مي گزارد، كمتر دچار افسردگي مي شود. فردي كه به افسردگي مبتلا شده است نيز مي تواند با استعانت از نماز، ميزان افسردگي خود را كاهش دهد. بيان چنين اثري براي نماز به معناي آن نيست كه افراد افسرده جهت درمان نيازي به روان شناس و يا روان پزشك ندارند، بلكه در حين بهره گرفتن از روش هاي روان درماني از نماز و عبادت نيز مي توانند براي كاهش و يا درمان افسردگي خود بهره بگيرند. پژوهش هاي انجام شده نيزحكايت از صحت اين ادعا دارد. اريك فروم در كتاب روانكاوي و دين مي‏نويسد: نياز ديني نياز به يك الگوي جهت گيري و مرجعي براي اعتقاد و ايمان است و هيچ كس را نمي‏توان يافت كه فاقد اين نياز باشد و تجلي اين نياز را در حين انجام نماز به خوبي مي توان ديد. تأمين چنين نياز راه يافتن به سلامت را زمينه سازي مي كند و يافته هاي محققين نيز مؤيد اين مدعاست. چنان كه پژوهش‌گران كه در سال هاي اخير در جوامع اسلامي مثل ايران و مالزي دست به تجربه تازه‏اي در اتخاذ شيوه روان درماني براي بيماران مسلمان مبتلا به مشكلاتي نطير اضطراب، افسردگي و داغديدگي زده ا ند، مطالعات تجربي نشان داده‏اند كه با به كارگيري روان درماني مثل استفاده از آموزش هاي قرآني و احاديث و ترغيب به نماز و دعا و ذكر به عنوان يك نوع مراقبه و بحث درباره موضوعات مذهبي بيماران به بهبود بيشتر و درمان سريع تري نسبت به گروه مشابه‌شان كه درمان‏هاي غير مذهبي دريافت داشته‏اند، دست مي یابند (اظهر 1995 و ارمه و ذاراپ 1994 و ابهري 1375) 2.
آدمي به هنگام اقامه نماز در برابر خالق مي ايستد و با خداي خويش غم دل باز مي گويد: مثلا در حين قنوت مي گويد ِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ خداوندا، آن گناهانم را كه باعث حبس دعا شده اند ببخش و يا مي گويد: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاء خداوندا، آن گناهاني از مرا ببخش كه موجب نزول بلا شده اند. بيان اين خواسته ها و نيازها و باز گفتن رازها و طلب مغفرت همگي موجبات كاهش غم مي شود و آدمي به هنگام بيان غم ها احساس مي كند كه سبك مي‏شود و امري تحقق مي يابد كه روان شناسان به آن پالايش رواني مي‏گويند و اين حالت موجب كاهش افسردگي فرد مي‏شود و اگر آدمي پيوسته با خداي خويش راز و نياز كند و غم دل باز گويد، هرگز مبتلا به افسردگي نمي شود، چنان كه احوال اولياي الهي چنين است و خدا در وصف آنان مي فرمايد: الا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون به درستي كه اولياي الهي نه مي ترسند و نه محزون مي شوند. يعني در آنان حزن و افسردگي راه ندارد و اگر كساني افسرده و حزين هستند، راز آن را بايد در فاصله اي بيابند كه از اولياي الهي دارند و به تعبير ديگر فاصله‌ي بيشتري از خدا دارند و گفته اند:
دوست نزديكتر از من به من است
وين عجب تر كه من از وي دورم
پس در خانه اي كه همه نمازگزار هستند و همه غم هاي خويش را با خدا باز مي گويند، همه از افسردگي به دور هستند و از سلامت رواني برخوردارند .
در اين نوشتار تلاش نموديم كه برخي از خواص نماز در تحقق آرامش رواني را به اختصار بيان نماييم. اما خواص فراوان ديگري نيز در نماز ديده مي شود كه در بحث تفصيلي ديگر مي توان از آنها سخن به ميان آورد.

 

 

چکیده

خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ نیز هست،افراد سالم جامعه-افراد موفق  و افراد فعال اجتماعی از داخل خانواده های سالم بیرون می آیند و افراد ناسالم پرورش یافته خانواده های ناسالم هستند.

افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگی های سالم یا ناسالم در یافت شده د رخانواده را وارد اجتماع میکنند،ازاین لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده وابسته است.

یکی ا زمهمترین  نیازهای معنوی انسان  توسط دین تبیین میگردد و ادیان الهی و آسمانی، در ترویج فضایل،آرمان ها و آداب مثبت و خصلت های نیکو نقش موثری دارند و نماز بزرگترین نیرویی است که برای مبارزه با دشواری های زندگی و بدست آوردن آرامش روحی و جسمی شناخته شده است.

نماز،ضمیر ما را آرام  و قلب دردناک ماراشفا میبخشد و بصیرت و روشنی فراهم میاورد و دل های ارام و نفوس پاک وقتی دورهم جمع میشوند پایه گذار خانواده ای میشوند که وحدت شخصیت پیدا میکند و اعتماد بنفس آن افزایش می یابد،عزت نفسش بالا می رود و فشار روانی اش کاهش می یابد  و در نهایت خانواده ای مستحکم و موفق و متخلق به اخلاق الهی و نورانی به انوار الهی بوجود خواهد آمد.

منابع:

خانواده و نماز -دكتر محسن ايماني

آثار نماز-دکتر ابوالفضل ساجدی

http://namaz.namaz.ir/

www.zibaweb.com

مقاله سر کار خانم سحر ميرشاهي فارغ التحصیل مهندسی علوم و صنایع غذایی از دانشگاه شهید چمران اهواز

سایت اندیشه قم

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 12522 کلمه
مولف : زهرا شهبازی(دانش پژوه مرکز تخصصی نماز)
1394/11/10 ساعت 13:54
کد : 1064
دسته : دعوت فرزندان به نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز،خانواده،تربیت دینی،دعوت به نماز،والدین و نماز،نقش نماز در خانواده
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز